به طور کلی، خشونت و گفتوگو، بر مبانی انسان شناختی و معرفتی متفاوتی استوارند، که این دو را از اساس در تعارض با یکدیگر قرار میدهد.
امام خمینی و نفی خشونت طلبی
در سی سال گذشته جدیترین هوادار خشونت طلبی، سازمان منافقین بوده است که نه تنها بیشترین تلاش را برای اعمال خشونت به کار برده، بلکه از هر گونه اقدامی که به اغتشاش در جامعه و بسته شدن دریچههای گفت و گو میانجامیده، استقبال کرده و به آن دامن زده است. اما در چند سال اخیر، خشونتی از نوع دیگر در جامعه به ومجود آمده که خود را به نام دین توجیه میکند و خشونت ورزان آن را مایة تقرب معنوی و رستگاری اخروی میشمارند. مقام معظم رهبری در سخنانی روشن به مناسبت حوادث کوی دانشگاه تهران، از باورهای حاکم بر این جریان این گونه یاد میکنند:
«آن طوری که نقل کردهاند، بعضی با آوردن نام مقدس «یا حسین» و «یا زهرا» وارد اتقا دانشجوی بسیجی یا دانشجوی جانباز بشوند و او را از خواب بیرون بیاورند یا آن طور حوادثی را به وجود بیاورند آیا این درست است؟ اینها قلب را میفشارد.».[1]
این خشونت به ظاهر پاک، مقدس و انقلابی از کجا مایه میگیرد؟ آیا اندیشههای امام راحل را میتوان برای توجیه چنین رفتارهایی به کار گرفت؟
برای یافتن پاسخ پرسش اخیر، اشاره به یک حادثه کتاب سوزی در سال 1374 مناسب است.
در این حادثه انتشار کتابی مبتذل بهانهای شد تا یک کتاب فروشی در ملا عام به آتش کشیده شود که عوامل آن، نه تنها از مجازات گریختند، بلکه از تریبون نماز جمعه تلویحاً مورد حمایت نیز قرار گرفتند. تأسفآور این که سخنان حضرت امام مستمسکی برای توجیه این اقدامات غلط و خشونت بار شد:
«از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود[...] و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاههای مربوط رجوع کنند، و اگر آنان کوتاهی نمودند خودشان مکلف به جلوگیری هستند.»[2]
سخنران با استاد به این عبارت حضرت امام، تلویحاً حمایت خود را از این حرکت اعلام داشت:
«اگر چند حزب اللهی پیدا شدند و گفتند: در فلان نشریه این فساد به وجود میآید و کسی به داد آنها نرسید و خودشان با معضل برخورد کردند، آیا دستگاه قضایی حق دارد با آنان برخورد کند و از وصیت امام، که از قانون محترمتر است، صرف نظر نماید؟»[3]
موج خشونتی که در آن زمان بال و پر گرفت، طی این سالها از نظر کمی و کیفی رو به گسترش نهاد و چنان دامن گسترد که سرانجام در جریان حوادث اخیر به نام اسلام، انقلاب و ولایت فقیه، به حیثیت نظام جمهوری اسلامی در عرصههای داخلی و خارجی به بدترین وجه، خدشه وارد کرد.
در این جا مجال آن نیست که دیدگاه حضرت امام در این خصوص به تفصیل بحث شود، تنها برای نمونه به برخی از سخنان ایشان اشاره میشود، تا روشن گردد آن چنان که توجیه گران خشونت میپندارند، چنین ساده نمیتوان اندیشههای امام را برای اقدامات غیر شرعی و غیر قانونی بهانه کرد.
امام راحل (قده) در پاسخ به استعلام مقامات مسئول دربارة تعرض عدهای از افراد به بانوان بی حجاب در مورخ 13/4/1359 میفرمایند:
«ممکن است تعرض به زنها در خیابان و کوچه و بازار، از ناحیه منحرفین و مخالفین انقلاب باشد. از این جهت، کسی حق تعرض ندارد و این گونه دخالتها برای مسلمانها حرام است و باید پلیس و کمیتهها از این گونه جریانات جلوگیری کنند».[4]
حضرت امام (قده) در بیانیه هشت مادهای به تاریخ 24/9/61 نیز میفرمایند:
«باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی با تأیید و عنایت خداوند قادر کریم و توجه ضرت خاتم الاوصیاء و بقیه اللهـ ارواحنا لمقدمه الفداءـ و پشتیبانی بی نظیر ملت متعهد و ارجمند از نظام و حکومت، قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود و کارهای خلاف مقررات الهی و اخلاق کریم اسلامی از اشخاص بی توجه به معنویات صادر شود.»[5]
ایشان در سخنان دیگر در تاریخ 7/11/61 خطاب به مسئولان شهربانی میفرمایند:
«اگر کسی در احوال شخصیاش مرتکب معصیت و فساد هم بشود و بر فرض اثبات هم، روی موازین شرعی باید امر به معروف و نهی از منکر نمود. نباید کسی از این معنما سوء استفاده کند و در خیابانها کار خلاف شرع انجام دهد».[6]
پیدا است که در این سخنان، امام به اعمالی نظر دارد که بر اساس حجت شرعی، منکر بودن آن ها قطعی باشد، چه رسد به اختلاف نظرهای سیاسی، فلسفی و فقهی یا پاسداری از حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان که اساساً از منظری دیگر باید به آن نگریست.
نکتهای که بسیار جای تأمل دارد این است که دربارة وصینت نامه سیاسیـ الهی امام (قده) باید بیش از تاریخ قرائت آن (14 خرداد 1368) به تاریخ نگارش آن (26/11/1361) توجه کرد و از این منظر به بررسی جایگاه آن در اندیشه سیاسی ایشان پرداخت. از مقایسه تاریخ صدور بیانیة هشت مادهای، سخنرانی در جمع مسئولان شهربانی و پایان نگارش وصیت نامه آشکار میگردد که تقریباً هر سه به یک زمان تعلق دارند. در این صورت آیا روا است که وصیت نامه امام بهانه اقدامات خشونت طلبانهای شود که به نص صریح دیگر سخنان امام در همان زمان نفی شده است؟!
در نفی خشونتهای غیر قانونی، مقام معظم رهبری نیز با امام راحل(قده) همراه است. ایشان در بخش دیگری از سخنان پیش گفته، میفرمایند:
«وقتی جوان مملکت هوشیارانه، با تدبیر با حلم، با توجه به موقعیتها حرف بزند و تصمیم بگیرد و عمل کند، کشور گلستان خواهد شد. وقتی هیجانات کور پا وسط بگذارند، دشمن فوراً استفاده خواهد کرد. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟!»[7]
[1] . صبح امروز: 22/4/1378.
[2] . صحیفه نور، ج21، ص 195.
[3] . سلام: 4/6/1374.
[4] . صحیفه نور، ج12، ص 219.
[5] . همان، ج17، ص 107. برای آگاهی از متن کامل، زمینهها و پیآمدهای بیانیه هشت مادهای امام، رجوع کنید به : مقاله «بیانیه هشت مادهای» در همین شماره.
[6] . همان، ج17، ص 167.
[7] . صبح امروز: 22/4/1378.