با توجه به تعریفهایی که از هر یک از قرائتهای فوق ارائه شد، به نظر میرسد بین دو قرائت ترتیل و تدویر تفاوتی نباشد. حداکثر تفاوتی که بعضی از قرآن پژوهان ذکر کردهاند آن است که در قرائت ترتیل، تدبر در قرآن نیز علاوه بر تناسب و وضوح بیان معتبر است؛
بررسی ارتباط چهار قرائت ترتیل، تحدیر، تحقیق و تدویر
با توجه به تعریفهایی که از هر یک از قرائتهای فوق ارائه شد، به نظر میرسد بین دو قرائت ترتیل و تدویر تفاوتی نباشد. حداکثر تفاوتی که بعضی از قرآن پژوهان ذکر کردهاند آن است که در قرائت ترتیل، تدبر در قرآن نیز علاوه بر تناسب و وضوح بیان معتبر است؛ حال آن که در قرائت تدویر، چنین ویژگی معنایی معتبر نیست.[i] اما بر اساس آنچه در قرائت ترتیل آوردیم، تدبر در معانی برای آفریدن احسن الترتیل معتبر است والا قرائت ترتیل لزوماً نیازمند همراهی با تدبر نیست. شاید در دیدگاه بعضی از قرآن پژوهان که سه قرائت تدویر و تحقیق و تحدیر را در کنار هم آورده و از ذکر قرائت ترتیل در این سطح سرباز زدهاند، قرائت ترتیل مفهوم جامعی برای این سه قرائت در دیدگاه شیخ طوسی، که ترتیل را در مقابل تحدیر قرار داده استع نمیتواند ترتیل را مفهوم جامعی به حساب آورد. در نهایت به نظر میرسد مراتب ادنای ترتیل، با تدویر تفاوتی نداشته باشد.
از جهت دیگر رابطه ترتیل و تحقیق نیز می تواند عام و خاص مطلق باشد؛ یعنی گرچه هر تحقیقی ترتیل است، اما هر ترتیلی تحقیق نیست؛ این نظریه را ابن جرزی بیان کرده است.[ii] اما جای این سئوال باقی است که گرچه در قرائت تحقیق، بیان و ادای حروف به طور کامل صورت میگیرد؛ ولی تعریف تحقیق، مقید به رعایت تناسب و خوشخوانی نیست. از این جهت میتواند به قرائت تحقیقی که ترتیل نباشد، واقف گردید.
ترتیل و تحدیر هم همانند ترتیل و تحقیق تفسیر میگردد با این تفاوت که ابن جرزی ترتیل را شامل تحدیر ندانسته است.
در نهایت به نظر میرسد جز قرائت تدویر، قرائت ترتیل و تحقیق و تحدیر دارای ویژگیهایی ممتاز با یکدیگر و یا لااقل غیر منطبق بر هم میباشند که زمینة جداسازی این انواع را فراهم آورده است.
بررسی مقایسهای درجة مطلوبیت قرائت تحدیر و ترتیل و تحقیق
قرائت تحقیق، اصولاً برای هدف دیگری غیر از نفس تلاوت در نظر گرفته میشود. از این روی در موارد آموزش و یا اقراء شیخ بر شاگردان، تنها اینگونه قرائت مطلوب است؛ و در غیر انی موارد مطلوبیت ویژهای ندار.
اما در میان دو قرائت تحدیر و ترتیل، سئوال بدین گونه مطرح میشود: اگر مدت معینی به قرائت تحدیر سپری شود قاری بر قرائت آیات بیشتری موفق می شود؛ حال در این مدت معین، تحدیر و بیشخوانی مطلوبتر است یا ترتیل و کمخوانی؟ گرچه خواندن تعداد آیات معین به صورت ترتیلـ و در نتیجه در مدت زمان بیشترـ از قرائت همان آیات به صورت تحدیرـ و مدت زمانی کمترـ بدون تردید مطلوبتر است.
گروهی با توجه به بعضی از روایات، قرائت تحدیر را که ملازم با بیشخوانی است ترجیح دادهاند؛ چرا که در حقیقت بیش خوانی قرآن دارای ثواب و اجر بیشتر و در نتیجه مطلوبتر است.
ابن مسعود از پیامبر اکرم7 نقل میکند که فرمود: «هر کس حرفی از کتاب خداوند را بخواند، برای او حسنهای است و یک حسنه نیز ده برابر میشود.»[1]
در روایت ترمذی و طبرسی اینگونه وارد شده است که بر هر حرفی ده حسنه است.[2] و در نقل طبرسی مقصود از بکل حرف، صریح بیان شده که مقصود از حرف، مجموعة «الم» (بعنوان مثال) نیست؛ بلکه خداوند به قرائت «الف» لام، میم، هر کدام ده حسنه عطا میکند.[3]
گروه دیگر، قرائت ترتیل و کمخوانی را ترجیح دادهاند. دلایل این گروه و آنچه به تأیید نظرشان اقامه میشود، امور مختلفی است: اولاً اینگونه قرات، با هدف و مقصود از قرآن که همان فهم و تدبر و عمل به قرآن است، سازگارتر است. ثانیاً: قرائت ترتیل با اجلال و توقیر قرآن (که از جمله آداب مواجهة با کلام «خداوند» است) تناسب بیشتری دارد؛ و در نتیجه تأثیر بیشتری بر جان شنونده و خواننده میگذارد.
ثالثاً: اینگونه قرائت با سیرة معصومینu، هماهنگ و منطبق است. امام هشتم علیبن موسیu در روایتی که به قرائت خویش اشاره فرمودهاند، توجه به معانی را در قرائت خود اینگونه بیان کردهاند:
«اگر من میخواستم که قرآن را در کمتر از سه روز نیز ختم کنم، میتوانستم؛ ولی من به هیچ آیهای نمیگذرم مگر آن که در آن آیه و در شأن نزول و زمان نزول آن اندیشه میکنم، پس به این جهت است که در هر سه روز [و نه کمتر] یک ختم قرآن میکنم.»[iii]
ابن جرزی به نقل از بعضی بزرگان تفاوت لطیفی را بین این دو قرائت ذکر کرده است. وی مینویسد:
«ثواب قرائت ترتیل و تدبر در قرآن از جهت ارزش [و کیفیت] بالاتر است و ثواب کثرت قرائت از جهت عدد [و کمیت] بیشتر است. اولی مانند آن است که کسی جواهر گرانبها یا عبد قیمتی را صدقه داده و آزاد کند، و دومی مانند آن است که کسی رد همهای زیادی را صدقه دهد و یا بندگان کم ارزش زیادی را در راه خدا آزاد نماید.»[iv]
این کیفیت گرایی و معناگرایی در حین قرائت، نه تنها بزرگان را به قرائت ترتیل میکشاند که گاهی به تکرار فراوان یک آیه وادار میکرد بگونهای که محمد بن کعب القرظی میگوید:
«خواندن دو سورة زلزال و قارعه» و تکرار و تفکر در آنها از شب تا صبح، در دیدگاه من از خواندن سریع قرآن بسیار مطلوبتر است.»[v]
تکرار قرائت آیهای واحده از شب تا صبح از پیامبر اکرم7 و بعضی از بزرگان به تبع آن حضرت نیز نقل شده است.[vi]
5- قرائت با صوت نیکو
بجز روایاتی که سیرة معصومینu را در قرائت با صوت نیکو معرفی میکرد که خود نشانگر مطلوبیت اینگونه قرائت است، روایات دیگر در تحریض مؤمنین به تحسین الصوت عند القرائه وارد شده است. امام صادقu از قول پیامبر نقل فرمودند که فرمود:
«هر چیزی را زینتی است و زینت قرآن، صدای نیکو است.»[vii]
روایت دیگری از پیامبر اکرم7 نقل شده است که به ترجمة آنها اشاره میکنیم:
«همانا شعر نیکو و نغمة صدای خوش از زیباترین زیباییها است.»[viii] «همانا نیکویی صدا، زینت قرآن است»[ix] «قرآن را با صدای خوش زینت دهید»[x] «قرآن را با صدای خوش زیبا کنید که صدای خوش به زیبایی قرآن میافزاید.»[xi]
در دیدگاه بعضی، تحسین قرآن جز با تغنی و ترجیع در آن محقق نمیشود. این دیدگاه، محمد بن احمد قرطبی را به تفسیر و تأویلهای گوناگونی دربارة روایات فوق کشانده است؛ چرا که در دیدگاه او، تغنی و ترجیع قرآن که با تحسین قرات قرآن ملازم است، نامطلوب و نامشروع است. قرطبی با استمداد از دیگر اندیشمندان سه احتمال زیر را دربارة روایات فوق پیش مینهد:
1- این روایات از باب قلب است و مقصود از «حسنوا القرآن باصواتکم»، در حقیقت حسنوا اصواتکم بالقرآن میباشد؛ یعنی صدای خود را بواسطة قرائت قرآن نیکو سازید!!؟
2- مقصود آن است که به قرائت قرآن اشتغال داشته و آن را زینبت و شعار خود قرار دهید.
3- مقصود پافشاری و تشویق و تحریص به قرائت قرآن است.»[xii]
وی سعی کرده است که هر احتمال را به نحوی با بعضی از مضامین روایی دیگر تذیید کند؛ مثلاً در تأیید احتمال اول، دو روایت زینوا اصواتکم بالقرآن و حسنوا اصواتکم بالقرآن را از پیامبر نقل کرده است.[xiii]
به نظر میرسد وجود مضامین روایی دیگر، هرگز سبب دست برداشتن از ظهور روایات دیگر نمیشود؛ مگر آن که تعبد بر ظاهر حدیث با معرفتی قطعی و یقینی مخالف باشد. در این هنگام نیز جواز ارتکاب هر خلاف ظاهری صادر نمیشود.
با نگاهی کوتاه به روایاتی که ترجمة آنها نقل شد، واضح است که تمام توجیهات قرطبی بی وجه و مردود است در حالی که روایت منقول از پیامبر7 به افزون شدن زیبایی قرآن به جهت قرائت با صوت زیبا دلالت صریح دارد، چگونه روایات مشابه را از باب «قلب» بدانیم؟
حتی اگر مطلق غناء را حرام بدانیم، لااقل خوب بود که ادلة حرمت غنا رامقید اطلاق مطلوبیت تحسین القرائه در نظر گرفته میشد که در جمع روایات طریق معروف پیشه شده بود؛ همچنان که بعضی از فقهاء و محدثین شیعه چنین طریقه ای را پیمودهاند.
در مفهوم تحسین صوت، ابهام نیست؛ گرچه در بعضی از روایات، معیارهایی برای رسیدن به مقام احسن القرائه بالقرآن داخل شده است. در روایتی از پیامبر اکرم خضوع و خشوع و تأثر پذیری قاری قرآن از آیات الهی، ملاک احسن بودن صدای قاری دانسته شده است.[xiv] دربارة این مرحله از تحسین القرائه، مطالبی که دربارة مرحله والای ترتیل بیان کردیم، جاری است و تکرار نمیکنیم.
اما در مصداق تحسین و انطباق آن با ترجیع و تغنی اختلاف است: در دیدگاه بعضی اصولاً بدون ترجیع، تحسین قرائت محقق نمیشود؛ ولی عموم فقیهان تحسین قرائت را اعم از غناء دانستهاند. و لذا بین روایات تحسین القرائه و تحریم الغناء تعارضی ندیدهاند و ادلة گروه دوم را مقید گروه اول دانستهاند.
6- قرائت همراه با حزن
بعضی از قرائتهای منقوله در بررسی تاریخی، حاوی قرائت حزین بود. امام صادقu قرائت هنگام نزول را، حزین اعلام داشته و درخواست آفریدن چنین قراتی را نیز از مسلمین دارند. ایشان میفرمایند:
«همانا قرآن با حزن نازل شد پس شما نیز آن را با حزن قرائت کنید.»[xv]
از کلام دیگری که از امام صادقu نقل شده به دست میآید که ادب قرائت کتب آسمانی دیگر نیز قرائت با صوت حزین بوده است. در این روایت آمده است:
«خداوند عزوجل به موسی بن عمران وحی کرد که هنگامی که در مقابل من میایستی چون افراد بینوا و ذلیل بایست و هنگامی که تورات میخوانی با صدای حزین آن را بمن بشنوان.»[xvi]
7- قرائت با صدای متوسط
در مورد جهر و اخفات قرائت نیز حد خاصی توصیه شده است. جز در بعضی از موارد که بطور خاص قرائت اخفاتی توصیه و یا لازم شمرده شده است، بعنوان نمونه در نمازهای ظهر و عصر، بطور کلی قرائت قران با صوت میانه و معتدل توصیه شده است. ابن ادریس از کتاب محمد بن علی بن محبوب به سند معتبری از امام صادقu نقل نموده است که فرمود:
«همانا امام علی بن الحسینu خوش صداترین مردم در قرائت قرآن بود و صدایش را بلند میکرد تا آنجا که اهل خانه بشنوند.»[4]
البته مقصود از صدای بلند در مقابل صدای آهسته و اخفاتی است ولی حدّ صوت بلند باید رعایت شود و صدا معتدل باشد. پیامبر اکرم7 در این باره به اباذر فرمودند.
«ای اباذر صدایت را در هنگام [تشییع] جنازه، در کارزار و [قرائت] قرآن پایین بیاور.»[5]
هنگامی که ابا بصیر برای درمان درد روحی خویش خدمت امام باقرu عرض حال مینمود گفت که:
«وقتی قرآن را با صدای بلند میخوانم شیطان بر من در میآید. [وسوسهام میکند].»
حضرت باقرu درد وی را قرائ بسیار بلند دانسته فرمودند:
«ای ابابصیر [ابا محمد]، قرائتی [متوسط]، مابین دو قرائت [کوتاه کوتاه و بلند بلند] بنما [بطوری که فقط] به اهل خانهات صدایت را برسانی [و نه بر دیگران که در خانه نیستند].»[6]
روایت مرسلی از پیامبر اکرم7 نقل شده است که مؤیدی بر مطلوبیت قرائت متوسط است:
«پیامبر اکرم7 بر ابابکر گذشتند حال آن که او آهسته میخواند؛ بر عمر گذشتند حال آن که بلند میخواند؛ و بر بلال گذشتند، حال آن که او مقداری از سورهای و مقداری از سورة دیگر قرائت میکرد.
پس به ابابکر فرمود: بر تو گذشتم و تو آهسته قرائت میکردی. پس گفت: من به آن کس که با او نجوا میکنم، میشنوانم. پس پیامبر7 به او فرمودند: [صدایت را] مقداری بلند کن.
و به عمر فرمودند: بر تو گذشتم و تو بلند میخواندی. پس عمر گفت: [بدینوسیله] شیطان را طرد کرده و خفته را بیدار میکنم. پس پیامبر فرمودند: [صدایت را] مقداری کوتاه نما و پائین بیاور. و به بلال گفتند: بر تو گذشتم و مقداری از این سوره و مقداری از سورة دیگر میخواندی. پس گفت: من بوی خوشی را با بوی خوش دیگر مخلوط کردم. پس پیامبر7 فرمودند سوره را آنگونه که هست قرائت کن.»[xvii]
البته در بعضی از روایات قرائت آهسته نیز توصیه شده است که با توجه به روایات فوق، یا حمل بر مرتبة دیگری از مطلوبیت میشود و یا به مواردی چون قرائت در موضوع تقیه یا در نماز ظهر و عصر حمل میشود. صاحب رسایل الشیعه اخفات قرائت را مستحب دانسته است؛ و بعضی دیگر مطلوبیت قرائت آهسته و بلند را به مطلوبیت صدقة سرّی و آشکارا تشبیه کردهاند.
ب: قرائتهای نامطلوب
1- قرائت هذرمی
هذرمه، به معنای سرعت زیاد در گفتار و راه رفتن است و به خلط و قاطی کردن کلمات نیز هذرمه اطلاق میشود. امام صادقu در روایتی فرمودهاند:
«قرآن، به صورت هذرمه قرائت نمیشود ولکن به صورت ترتیل خوانده میشود»[xviii]
ابن عباس نیز گفته است:
«دوست میدارم که قرآن را در سه روز ختم کنم تا آن که در یک شب و همراه با تخلیط و سرعت بسیار بخوانم.»[xix]
نامطلوب بودن این نوع قرائت که با تضییع ادای مناسب حروف6 همراه است، روشن است.
2- قرائت همراه با تأثر ساختگی مفرط
گرچه تأثر واقعی از آیات قرآن و هماهنگ سازی نوع قرائت با مضمون آیات، مطلوب است؛ اما تأثر ساختگی و اظهار از خود بیخود شدن کاذب منهی و نامطلوب است.
جابربن عبدالله میگوید: به امام باقرu گفتم: گروهی اینگونهاند که هنگامی که چیزی از قرآن را بخوانند یا بر آنها خوانده شود، بیهوش و از خود بیخود میشوند بطوری که اگر دو دست و دو پای آنها قطع شود متوجه نمیشوند. آنگاه امام باقر u فرمودند:
«خداوند پاک و منزه است، این حالت آنان از شیطان است [نه از رحمن]، اینگونه توصیف نشدهاند [نباید اینگونه در مقابل قرآن باشند]. آن [حالت مناسب در حال قرائت و سماع قرآن] نرمی، رقت، اشک و ترس از خداست.»[xx] مرحوم علامة مجلسی در ذیل حدیث مینویسد: «مراد آن است که اینان در ادعایشان دروغ میگویند.»[xxi]
ج: قرائت مورد اختلاف
در میان روایاتی که به توصیه یا طرد چگونگی قرائت وارد شده است، بطور خلاصه چهار عنوان ترجیع، تغنی، قرائت به الحان و تطریب در این زمینه وارد شده است. دربارة رابطة این گونه قرائات، به نظر میرسد که تفاوت زیادی بین آنها نباشد و همه به نوعی به قرائتی که همراه با آواز و نغمه و خوشخوانی است، اشاره دارد. ولی روایات، در توصیه یا نهی از اینگونه قرائت مختلف است؛ حتی در عنوان واحد (مثل تغنی) روایات بظاهر متعارضی وجود دارد؛ از سوی دیگر مسأله تحریم غناء بطور مطلق (چه در ضمن قرائت قرآن و چه در ضمن مضامین دیگر) بر دیدگاه اندیشمندان در این زمینه سایه افکنده است. قبل از بررسی این نوع قرائت مجموعه روایاتی که در این زمینه رسیده است از نظر میگذرانیم.
1- روایات قرائت ترجیعی
الف: حکایت قرائت پیامبر اکرم7
عبدالله بن مغفل مزنی میگوید:
«پیامبر اکرم7 در سال فتح مکه در یکی از مسیرهایش، سورة فتح را سوار بر مرکب قرائت کرد و در قرائت خویش ترجیع نمود.»[xxii]
ب: روایت معتبرة ابوبصیر
امام باقرu فرمودند:
«ای ابا محمد (کینه ابوبصیر است) بخوان بگونهای که نه آهسته باشد نه خیلی بلند. و صدایت را در قرائت قرآن در گلو بچرخان؛ چرا که خداوند صدای زیبایی که در آن ترجیع باشد دوست دارد».[xxiii]
در سند این روایت ابراهیم بن هاشم و علی بن ابی حمزه بطائنی قرار داد. دربارة ابراهیم بن هاشم توثیق خاصی وارد نشده است و به همین جهت بعضی روایات او را به «حسنه» تعبیر میکنند؛ اما با توجه به این که وی از معاریف بوده است و اجلاء از او روایت کردهاند و روایت کثیری دارد، صرف عدم ذم دلالت بر توثیق وی از سوی اندیشمندان عصر وی بوده است.
علیبن ابی حمزه بطائنی واقفی است و در بعضی از کلمات وی را اهل الوف معرفی کردهاند، وی مذمتهای متعددی دارد و در مقابل این مذمتها، توثیقی برای او از جانب شیخ طوسی در کتاب عده[xxiv]وارد شده است، با توجه به این که بعضی از آنها محتمل است مذمت فرزند وی باشد چرا که هم پدر و هم پسر به ابن ابی حمزه مشهور هستند؛ بدین جهت توثیق وی از معارض قطعی خالی مانده و روایت موثقه خواهد بود.
مدلول این روایت لااقل نوعی از ترجیع در قرائت را مطلوب میشمارد.
2- روایت قرائت بالالحان
ج: عبدالله بن سنان از امام صادقu روایت میکند که وی از قول پیامبر7 فرمود:
«قرآن را به آوازها و نغمههای (الحان) عرب قرائت کنید و از آوازهای اهل گناه و کبایر بپرهیزید. هر آینه پس از من مردمانی میآیند که قرآن را در گلو بچرخانند (ترجیع کنند)؛ مانند خوانندگی و نوحه خوانی و خواندن کشیشان که این قرائت از گلوی آنها نگذرد [مقبول درگاه خداوند واقع نشود] دلهای ایشان وارونه است و دل هر کس که از اینان خشنود شود، نیز وارونه است.»[xxv]
د: حذیفه بن یمان، روایت مشابه دیگری را نقل کرده است، در نقل حذیفه بجای تعبیر ایاکم ولحون اله الفسق و اهل الکبائر آمده است: ایاکم ولحون اهل العشق و اهل الکتابین.[xxvi] به تعبیر دیگر صدای آواز اهل عشق و هوس و نوع قرائت اهل دو کتاب تورات و انجیل منهی عنه قرار گرفته است.
3- روایات قرائت با تغنی
ه: سعد بن ابی و قاص از پیامبر7 نقل کرده است که حضرتش فرمودند:
«قرآن بطور حزین نازل شده است، پس هنگامی که آن را قرائت کردید، بگریید. و اگر گریه نکردید، (لااقل) خود را به حال گریه بدارید. و با قرآن «تغنی» کنید که هر کس به قرآن تغنی ننماید از ما نیست».[xxvii]
در ذیل روایت تعبیر «من لم یتغن بالقرآن فلیس منّا» وارد شده است که در روایات دیگری نیز این تعبیر تکرار گردیده است. در این روایت بکاء و غناء، مقارن با هم ذکر شده است، گرچه تغنی همراه با حزن و فرح محقق میشود اما به قرینة بکاء، مقصود از روایت تغنی محزون است. البته روایات مطلقی در تغنی نیز وجود دارد که مقارن با بکاء استعمال نشده است.
و: در روایت مرفوعه دیگر آمده است که پیامبر7 فرمودند:
«از ما نیست کسی که به قرآن تغنی نکند.»[xxviii]
ز: روایت دیگری نیز از پیامبر بدین صورت نقل شده است:
«خداوند به چیزی اجازه نداده است آنگونه که به پیامبر خوش صدایش اذن داده که قرآن را با تغنی و صدای بلند قرائت کند.»[xxix] (با توجه به این که کلمة اذن بمعنای استماع هم آمده است این احتمال که بجای اجازه و اذن استعمال خداوند نسبت به پیامبر باشد نیز میرود ولی در هر صورت دلالت روایت تمام است).
ح: شافعی از پیامبر روایت کرده است که فرمود:
«خداوند به چیزی اجازه نداده است آنگونه که به پیامبر خوش نغمهاش در قرائت قرآن اذن داده است.»[xxx]
روایت اخیر به نظر میرسد با روایت قبل از آن در معنا یکسان باشد؛ گرچه در روایت اخیر، تعبیر تغنی وجود ندارد ولی از تعبیر «حسن ترنم» استفاده شده است که این کلمه خود به نوعی معنای تغنی را (در میان احتمالات مختلفی که بعضی ارائه کردهاند) روشن میکند. این روایت نیز احتمال روایت قبل را از جهت معنا بر میتابد.
4- روایات تطریب قرآن
ط: محمد بن احمد قرطبی ناقل روایاتی است که از ترطیب قرائت نهی کرده است. وی از ابن جریح نقل میکند که ابن عباس گفته است:
«پیامبر اکرم7 را مؤذنی بود که در اذان تطریب مینمود، پس حضرت رسول وی را فرمودند اذان آسان و روان است، پس اگر اذان گفتن تو آسان و روان باشد اذان بگو وگرنه اذان مگو.»[xxxi]
از این روایت وی نهی از تطریب اذان و حرمت آن را استفاده کرده است و پس از آن به طریق اولویت آن را به نهی از تطریب از قرائت قرآن تسری داده است.
وی همچنین ناخشنودی انسبن مالک از قرائت بلند و تطریب گوه زیاد النمیری را نقل میکند و از قول وی میگوید: صحابه اینگونه قرائت نمیکردهاند.[xxxii]
وی در نقل حکایت دیگری انکار سعید بن مسیب و قاسم را از قرائت تطریبی بازگو مینماید.[xxxiii]
کیفیت جمع عرفی بین این روایات
روایاتی که از نظر گذشت دارای مضمون واحدی نبود اما با توجه به نزدیکی یا تساوی معنایی کلمات واردة در هر یک (تغنیـتطریب، ترجیع و قرائت به الحان)، پیام همة آنها را میتوان در موضوع واحد دانست. ابن منظور در معنای کلمة ترجیع مینویسد:
«رجع الرجل و ترجع: صدا را در گلویش چرخاند چه در قرائت، در اذان، در غناء و یا مزمار و یا غیر از اینها از آنچه به آن ترنم میشود... . ترجیع صدا به معنای چرخاندن صدا در حلق است بمانند قرائت اصحاب الحان».[xxxiv]
ابن اثیر نیز در مفهوم الحان توضیحی میدهد که همة کلمات مشابه را شامل میشود وی مینویسد:
«لحون و الحان همانند تطریب، ترجیع صدا و نیکو ساختن قرائت و شعر و غناء است.»[xxxv]
حتی در دیدگاه بعضی، روایاتی که در باب تحسین القرائه وارد شده است به نحوی متضمن امر به ترجیع در قرائت است؛ چرا که بدون ترجیع اصولاً صدای نیکو محقق نمیشود. محمد ماجد بن ابراهیم حسینی که از علمای قرن داوازدهم میباشد در فن غناء و موسیقی، ید طولایی داشته است، وی در رسالهای که دربارة موضوع و حکم غناء در اسلام تألیف کرده مینویسد:
«مقصود ما در این رساله آن است که [بیان کنیم] حسن صوت، فقط با مناسبات عددی محقق میشود که آن هم بر تحقق ترجیعهای مختلف در غنا متوقف است. این نکته برای آنان که در انواع صدا تأمل کنند، واضح است؛ چرا که صدای صاف و بدون ترمجیع اصولاً نه زیبا است و نه زشت و مدار حسن و قبح صدا به توازن و عدم توازن عددی صداهای مختلف است.»[xxxvi]
جدای از روایاتی که در مطلق غنا وارد شده است، روایات مذکور در قرائت قرآن به اصوات ترجیعی و... سه دسته میشوند که عبارت است از:
1- روایت دال بر لزوم یا حسن مطلق ترجیع و تغنی به قرآن.
2- روایت دال بر تفصیل بین انواع ترجیع و تلحین از جهت مطلوبیت و عدم آن.
3- روایات دال بر عدم جواز تطریب به قرآن مطلقا.
با صرف نظر از سند روایات، از جهت دلالی جمع عرفی و مقبولی بین دستة اول و سوم وجود دارد، شاهد جمع عرفی آن نیز روایات دستة دوّم است.
بدین ترتیب روایاتی که مطلق ترجیع را مجاز یا مطلوب دانسته است، به غنای اهل فسوق و عشق و غنای اهل کتاب (در مجموع غنای لهوی) تقیید میخورد و تطریب محرّم نیز در همین دایره قرار میگیرد.
البته اگر به سند روایات نظر کنیم، روایات تغنی در حد استفاضه بوده و تنها روایت معتبر در این روایات معتبره ابوبصیر مبنی بر مطلوبیت ترجیع در قرائت است. البته مضمون این روایت با ادلة دیگری که وجود داردـ حتی اگر روایات دیگر ذکر شده آن را تقیید نزدـ به ترجیع غیر لهوی تقیید خواهد خورد.
جمع عرفی مذکور در صورتی تمام است که روایاتی که دربارة مطلق غناء وارد شده، منافاتی با مدلول این جمع نداشته باشد. اما در صورتی که از آن روایات، حرمت مطلق ترجیع و یا غناء را استفاده کنیم بدون تردید بین مدلول روایات تعارض خواهد افتاد و یا بدنبال جمع فرفی دیگری باید تلاش کرد.
فقهایی که فتوای به حرمت مطلق غناء دادهاند، ناگزیر روایات مذکور را به معانی غیر ظاهر حمل نموده و یا اصولاً به طرد آنها مبادرت ورزیدهاند.
[1] .
[2] .
[3] .
[4] .
[5] .
[6] .
[i] . برگرفته از النشر فی القرائات العشر، ج 1، ص 205.
[ii] . همان، ج 1، ص 207.
[iii] . ر.ک: م.حاج اسمعیلی، پژوهشی در قرآن و فنون قرائات بروایت فحص از عاصم (اصفهان) ص 121.
[iv] . ابن جرزی، النشر فی القرائات العشر، ج 1، ص 208.
[v] . همان، ج 1، ص 208. متن روایت: «من قرأ حرفاً من کتاب الله فله حسنة و الحسنة بعشر امثالها.»
[vi] . فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 16.
[vii] . جلال الدین سیوطی، پیشین، ج1، ص 368.
[viii] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 863، متن روایت: «لواردت ان اختمه فی اقرب من ثلاث لختمتها ولکن مامررت بآیة قط الافکرت فیها و فی ای شیء انزلت و فی ای وقت فلذلک صرت اختم فی کل ثلاثة.»
[ix] . ابن جرزی، النشر فی القرائات العشر، ج1، ص 209.
[x] . همان، ج 1، ص 209.
[xi] . همان، ج 1، ص 209.
[xii] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 615 متن روایت: «لکل شیء حلیة وحلیة القرآن الصوت الحسن.»
[xiii] . همان، ج 2، ص 615، متن روایت: «ان من اجمل الجمال الشعر الحسن و نغمة الصوت الحسن»
[xiv] . مولی محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،ج92، ص 190. متن روایت «ان حسن الصوت زینة القرآن».
[xv] . مولی محسن فیض کاشانی، تفسیر الصافی (بیروت، مؤسسه اعلمی) ج1، ص 72، متن روایت: «زینوا القرآن باصواتکم».
[xvi] . محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 83 به نقل از کنز العمال، خ 2765. متن روایت: «حسنوا القرآن باصواتکم فان صوت الحسن یزید فی القرآن حسناً»
[xvii] . محمد بن احمد قرطبی، پیشین، ج 1، ص 11.
[xviii] . همان، ج 1، ص 11.
[xix] . ر.ک: محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 83 به نقل از کافی، ج 2، ص 616.
[xx] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 857 متن روایت: «ان الله عزوجل اوحی الی موسی بن عمران(ع) اذا وقفت بین یدی فقف موقف الذلیل الفقیر و اذا قرأت التوراة فاسمعینها بصوت حزین.»
[xxi] . همان، ج 4، ص 858 متن روایت:«ان الله عزوجل اوحی الی موسی بن عمران(ع) اذا وقفت بین یدی فقف موقف الذلیل الفقیر و اذا قرأت التوراة فاسمعینها بصوت حزین.»
[xxii] . همان، ج 4، ص 858 متن روایت: «ان علی بن الحسین علیهما السلام کان احسن الناس صوتاً بالقرآن و کان یرفع صوته حتی یسمعه اهل الدار.»
[xxiii] . همان، ج 4، ص 858، متن روایت: «یا اباذر اخفض صوتک عند الجنائز و عند القتال و عند القرآن».
[xxiv] . همان، ج 4، ص 859، متن روایت« یا ابا محمد اقرا اقرائة ما بین القرأتین تسمع اهلک.»
[xxv] . محمد محمود عبدالعلیم، احکام التجوید و فضائل اقرآن (مصر) ص 162 و 163.
[xxvi] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 862. متن روایت «ان القرآن لا یقرء هذرمة ولکن یرتل ترتیلاً»
[xxvii] . ابن اثیر، النهایة فی غیریب الحدیث، ج 5، ص 265.
[xxviii] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 617. متن روایت: «سبحان الله ذلک من الشیطان مابهذا نعتوا، انما هو اللین و الوقة و الدمعة والوجل»
[xxix] . مولی محمد باقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (تهران، دارالکتب الاسلامیة) ج12، ص 503.
[xxx] . صحیح مسلم بشرح النووی، ج 6، ص 81.
[xxxi] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 859. متن روایت «یا ابا محمد اقرأ ما بین القرأتین تسمع اهلک ورجّع بالقرآن صوتک فان الله عزوجل یحب الصوت السن یرجع فیه ترجیعاً.»
[xxxii] . ر.ک: آیت الله خویی، معجم رجال الحدیث (قم، مرکز نشر آثار شیعه) ج11، ص 226.
[xxxiii] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 858. متن روایت «قال رسول الله(ص) اقرؤ القرآن بالحان العرب و اصواتها و ایاکم ولحون اهل الفسوق و اهل الکبائر فانه سیجیء بعدی اقوام یرجعون القرآن ترجیع الغناء و النوح و الرهبانیة لا یجوز تراقیهم قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شأنهم.»
[xxxiv] . محمد بن احمد قرطبی، همان، ج 1، ص 17 و بحار لانوار، ج 92، ص 190؛ به نقل از جامع الاخبار، ص 57 و دعوات راوندی.
[xxxv] . مولی محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 191؛ و مولی محسن کاشانی، تفسیر الصافی، ج 1، ص 62 متن روایت: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأتموه بکّوا فان لم تبکوا فتباکوا و تغنوا به فمن لم یتغن بالقرآن فلیس منا»
[xxxvi] . مولی محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 92، ص 191؛ والشریف السید المرتضی، امامی السید المرتضی (قم، کتابخانه آیة الله نجفی مرعشی) ج1، ص 24؛ و محمد بن علی بن الحسینبن بابویه (صدوق)، معانی الاخبار (قم، جامع مدرسین)، ص 279. متن روایت: «لیس منا من لم یتغن بالقرآن» و روی عن ابی داود و النجاریّ، ر.ک: التاج الجامع للاصول، ج 4، ص 11.