موسسه فهیم

مقاله , قرآن ,

بررسی سیر نزولی تحدی

قرآن کریم، در پنج سوره مدنی و مکی، منکران رسالت و حقانیت قرآن را به آوردن مانندی برای این کتاب وحیانی، تحدّی کرده است. به رغم وحدت سیاق ، گاهی به مجموعه قرآن، زمانی به ده سوره ، یک سوره و یا حتی به کلامی چون قرآن، تحدّی صورت پذیرفته است. این نوشتار، نظریات مختلف درباره علل تفاوت «متحدّی به» در این آیات را بیان می‌کند و سپس دیدگاه برگزیده را ارائه می‌دارد.

بررسی سیر نزولی تحدی در آیات قرآن

چکیده

قرآن کریم، در پنج سوره مدنی و مکی، منکران رسالت و حقانیت قرآن را به آوردن مانندی برای این کتاب وحیانی، تحدّی کرده است. به رغم وحدت سیاق ، گاهی به مجموعه قرآن، زمانی به ده سوره ، یک سوره و یا حتی به کلامی چون قرآن، تحدّی صورت پذیرفته است.

این نوشتار، نظریات مختلف درباره علل تفاوت «متحدّی به» در این آیات را بیان می‌کند و سپس دیدگاه برگزیده را ارائه می‌دارد.

تعداد دیدگاه های طرح شده ده دیدگاه است که دیدگاه نویسنده با آنها متفاوت است بر طبق دیدگاه برگزیده مراحل تحدّی به شرح زیر است:

1. سوره اسراء: تحدّی به مجموع قرآن، از جهت معانی، فصاحت و بلاغت و نظم، اخبار به غیب و... .

2. سوره یونس: تحدّی به یک سوره نامشخص، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیبت

3. سوره هود: تحدّی به چند سوره از جهت معانی، فصاحت، نظم و اسلوب.

4. سوره طور: تحدّی به یک گفتار، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیب و... .

5. سوره بقره: تحدّی به یک سوره نامشخص، از جهت یکی از وجوه اعجاز مانند فصاحت، بلاغت، اسلوب، معانی و اخبار به غیب.

 مراتب تحدّی نیز در نهایت تبیین گردیده است.

کلید واژه:اعجاز قران ،تحدی ،آیات تحدی،تفسیر المنار،تفسیر المیزان

 

 

مقدمه

قرآن کریم، کتابی حکیمانه است و یکی از آثار حکمت آن، شیوه نزولی تدریجی این کتاب آسمانی است. این کتاب، گرچه در نزل دفعی، یکجا بر آسمان دنیا یا قلب پیامبر نازل گردیده است،[1] امّا در نزول تدریجی، آیات آن در 23 سال بر پیامبر(ص) نازل شد. یکی از حکمتهای نزول تدریجی قرآن، حضور وحی الهی در حوادث جامعه و شیوه تربیت تدریجی قرآن نسبت به مسلمانان و تنظیم چگونگی مباحثات و مناظرات میان پیامبر(ص) و معاندان بوده است.[2] همچنین اعلان روشن و تفصیلی بعضی از محرمات، در مراحل مختلفی انجام پذیرفته است.[3] بعضی از احکام واجب نیز از گذشت سالیان زیادی از بعثت، به جامعه ابلاغ گردیده است.[4] وجود نمونه‌های فوق، نشانگر حکمت ترتیب نزول آیات در زمانهای معین است.

از موضوعاتی که در فاصله‌های زمانی، به آن پرداخته شده، مسأله تحدّی قرآن در برابر معاندان است. قرآن کریم گرچه از جهات فراوانی، اعجاز دارد و آیات گوناگونی، «آیه» معجزه قرآن هستند، امّا در پنج‌آیه، مستقیم و یا غیر مستقیم تحدّی کرده است. با وجود مشابهت مضمون آیات تحدّی، که از اواخر دوران مکه تا اوایل دوران هجرت نازل شده است، بین آنها تفاوتهایی نیز دیده می‌شود. گاهی به مجموعه قرآن تحدّی شده است، زمانی به ده سوره، جایی به یک سوره و در آیه‌ای به سخنی مانند قرآن. پرسشی که در این مقال در جست و جوی پاسخ آن هستیم، بدین شرح است:

آیا در تفاوت مضمون آیات تحدّی، حکمتی نهفته است؟ این حکمت چیست؟ آیا آیات تحدّی، سیر نزولی را پیموده‌اند؟ ابتدا تحدّی به کل قرآن، سپس تحدّی به ده سوره و...، یا این که چنین سیر نزولی در میان آنها وجود ندارد. انگاره‌های گوناگون که از سوی مفسران در این باره اظهار شده، چیست و کدام یک پذیرفتنی است؟

مفهوم تحدّی

تحدّی در لغت، به معنی: منازعه در کاری برای غلبه بر دیگران است[5] و نیز: از کسی خواستن تا درکاری با تو برابری کند، تا عجز او آشکار شود.[6] در عرف مسلمانان، تحدّی به امر خداوند با مخالفان و منکران وحی و نبوّت اطلاق می‌شود که مفاد آن، درخواست هماوردی با کلام وحیانی قرآن است، چرا که معاندان می‌گفتند:

) لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا إِنْ هَـذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ ( (انفال/31)

یا اظهار می‌کردند:

) إِنْ هَذَا إِلا قَوْلُ الْبَشَرِ( (مدثر/25)

و ) إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ( (نحل/103)

و قرآن آنان را به تحدّی در سخن فراخواند. بعضی اظهار تحدّی را برای اثبات اعجاز و نبوّت لازم می‌دانند.

آیات تحدّی

قرآن کریم، در پنج آیه، تحدی کرده است. جز یکی از این آیات، بقیه خطاب با معاندان و منکران وحی و نبوّت است. این آیات را به ترتیب نزول، مرور می‌کنیم:

1. )قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا(                                                  اسراء/88 ترتیب نزول: 50

بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن را بیارند، هرگز مانند آن را نیارند، هر چند بعضی از آنان یار و هم‌پشت بعضی باشند.

2. )أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(

                                                                   یونس/38 ترتیب نزول: 51

بلکه می‌گویند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگویید، پس سوره‌ای مانند آن بیاورید و هر که را جز خدا توانید، [به یاری] بخوانید.

3. )أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(                                                              هود/13 ترتیب نزول: 52

بلکه می‌گویند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگویید، شما هم ده سوره بر بافته مانند این بیاورید و هر که را جز خدا توانید، [به یاری] بخوانید.

4. )أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ *فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ(

                                                                                      طور/33-34 ترتیب نزول: 76

بلکه می‌گویند: آن را از خود فرابافته است، [نه چنین است] بلکه [به سبب گردنکشی و حسد] ایمان نمی‌آورند. پس سخنی مانند آن بیاورند اگر راستگویند.

 

5. )وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ الله إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ(

                                                                       بقره/23-24 ترتیب نزول: 87

اگر دربارة آنچه بر بنده خویش فرو فرستادیم در شک و گمانید، سور‌ای مانند آن بیاورید و بجز خدا گواهان [و یاران] خود را بخوانید اگر راستگویند و اگر نکردید و هرگز نتوانید کرد، پس از آتشی که هیمه‌اش آدمیان و سنگهاست و برای کافران آماده شده، بپرهیزید.

ترتیب نزول آیات تحدّی

می‌دانیم که دربارة سوره‌های قرآن جدا از تقدم نزول سوره مکی بر سور مدنی،  برای هر یک از این سوره‌ها، ترتیب نزولی نقل شده است. روایاتی که در این باب وارد شده است، سند تامّی ندارد و برخی نیز مقطوعه‌اند، ولی در مجموع، همگونی روایات و انطباق نسبتاً زیاد این ترتیب با آنچه از حوادث تاریخی دوران مکه و مدینه به وقوع پیوسته است، می‌تواند موجبات اطمینان را فراهم آورد.

یکی از این موارد نقل، در مقدمة کتاب «المبانی» از نویسنده‌ای بزرگ، امّا ناشناخته در مراکش که در سال 425 نگارش تفسیر خود را آغاز کرده، به ثبت رسیده است. سند روایت چنین است:

«قالو: اخبرنا ابراهیم بن یوسف قال حدّثنا عمر‌بن هارون عن عثمان بن عطاء عن ابیه عن ابن عباس.»[7]

امین الاسلام طبرسی نیز همان ترتیب را در مجمع البیان نقل کرده است. سند وی از عمر‌بن هارون با سند فوق مشترک است و به نظر می‌رسد همان روایت بالا را نقل کرده است. متن روایت منقول وی نیز تفاوتی ندارد.[8] آنچه در «برهان» زرکشی و «اتقان سیوطی نیز نقل شده، گر چه سندهای دیگری نیز دارد، امّا با ترتیب بالا، تفاوت اساسی ندارد.[9] بنابر نقل قولی که در مجموعه شأن نزول سوره‌ها، درکتابهای «المبانی»، «مجمع‌البیان»، «البرهان» و «الاتقان» آمده، ترتیب نزول سوره‌هایی که در آنها آیات تحدّی قرار دارد، به ترتیب زیر است:

بنی اسرائیل (اسراء)، یونس، هود، طور و بقره

ترتیب بالا تنها با ترتیب نقل شده از سوی ابن ندیم در الفهرست، مخالفت دارد.[10] ترتیب سوره‌های بالا، در این کتاب این گونه است

بنی اسرائیل (اسراء) هود، یونس، طور و بقره

گر چه نقل ابن ندیم، از جهت مورد بحث (سیر نزولی تحدّی) اشکال کمتری دارد امّا به جهت نبودن نقلهای موافق و مؤیّد، از آن در می‌گذریم و ترتیب اول را اختیار می‌کنیم و به بحث دربارة ترتیب نزولی آیات تحدّی می‌پردازیم. البته شایان یادآوری است که دربارة اعتبار شأن نزول و ترتیب نزول سوره‌ها، سخن بسیار است و از مجال این مقال خارج، امّا همین جا اشاره می‌کنیم که: علامة طباطبایی که نقلهای بالا را در کتاب قرآن در اسلام، بی اعتبار می‌داند،[11] در تفسیر خویش، ترتیب مختار را دربارة آیات تحدّی پذیرفته و بر اساس آنع به نقد و اصلاح و نظریه‌پردازی در زمینه مراحل تحدّی قرآن پرداخته است.[12]

خصوصیات اجمالی آیات تحدّی

آیات یاد شده دارای مضامین و وجوه مشترکند و در مواردی با یکدیگر متفاوت در این بخش از نوشتار، به گوشه‌هایی از وجوه مشترک و ابعاد متفاوت اشاره می‌شود:

1. نخستین سوره‌ای که در آن تحدّی وجود دارد (سوره اسراء)، در سالهای پایانی اقامت پیامبر(ص) در مکه نازل گردیده است و آخرین آنها (بقره)، نخستین سوره مدنی است؛ از این روی، گر چه تحدّی آشکار قرآن استمرار دارد، امّا در فاصلة زمانی اوج مخالفت مکّیان تا دوران ثبات و تحکیم حکومت اسلامی در مدینه، این آیات نازل شده و پیش از این تاریخ و پس از نزول سوره بقره، که در سال دوم هجرت نازل گردیده، آیات دیگری در تحدّی نازل نگردیده است.

2. تمام آیات، دارای سیاق واحد و در مقام روبه‌رو شدن با منکران وحیانی بودن قرآن و صدق رسالت پیامبر است.

3. بیشتر آیات تحدّی (جز آیه 88 اسراء) پس از اشاره به تردید و انکار کافران نسبت به قرآن نازل شده‌اند.

4. هدف از تحدّی در آیات، اثبات راستی رسالت و حق بودن کلام الهی است؛ از این روی، تحدّی، وسیله است و نه هدف.

5. آیات، ستیزه‌گران را فرصت داده و درخواست کرده که از همة نیروی ممکن بهره برند تا بدین‌وسیله عجز کامل و فراگیر آنان ثابت گردد.

6. در سه آیه از آیات بالا، تحدّی به گونه‌ای مستقیم و رو در روست (با آوردن امر فأتوا)، ولی در دو مورد نیز تحدّی غیر مستقیم است و غیابی (با آوردن صیغة غائب: فلیأتوا و یا لا یأتون).

7. موضوع تحدّی به ترتیب نزول، عبارت است از مثل القرآن، سوره مثله، عشر سوره مثله مفتریات، حدیث مثله، سوره من مثله.

8. پیامدهای تحدّی و مجازات ستیزه‌گران، در آیات یکسان یاد نشده است. در آیه نخست (سوره اسراء)، در حد گلایه از ناسپاسی و کفران:

)فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا(                                                       سوره اسراء/89

در آیه دوم، به دروغ گویی ستیزه‌گران و پیروی آنان از گذشتگان شده و به گونه‌ای اجمالی به سرنوشت آنان اشاره شده است:

)بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ(                                                                                  یونس /38

در آیه سوم، ضمن اشاره به روحیة دنیا طلبی آنان، به حبط اعمال و باطل بودن ادعا و عمل آنان اشاره گردیده است. (هود /14-16)

در آیه چهارم نیز به بی ایمانی آنان اشاره کرده است و ضمن یاد کرد ادعاهای باطل آنان، پیامبر را به وانهادن آنان فرمان می‌دهد. (طور /33-45)

در آیه آخر، ضمن اخبار غیبی به ناتوانی دائمی آنان در مقابله با قرآنع آشکارا آتش سوزان را برای آنان وعده می‌دهد. در مجموع، می‌توان در بیان وعید و مجازات، سیر تدریجی از خفیف به شدید را برداشت کرد.

9. افزون بر تقارن متعلق تحدّی، دو تفاوت تعبیر در آیات دیده می‌شود:

در آیه سوره هود در کنار «مثله» تعبیر «مفتریات» آمده است، ولی این تعبیر، در هیچ یک از آیات تکرار نشده است. از سوی دیگر در آخرین آیه (23/بقره)، میان کلمه «سوره» و «مثل» «من» ذکر شده (فأتوا بسوره من مثله)، در حالی که هیچ یک از آیات دیگر، چنین ویژگی را ندارد. به نظر می‌رسد این ویژگی اخیر در ارائه تفسیر منطقی از سیر نزولی تحدّی مؤثر افتد.

دیدگاههای اندیشوران درباره مراحل تحدّی

آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته، بررسی ترتیب میان سه آیه تحدّی است که در آغاز نازل شده‌اند: (آیات سور اسراء، هود، یونس)، زیرا آیه سوره طور که تحدّی به «حدیث مثله» در آن شده است، تحدّی بیشتر از یک سوره از قران محسوب نمی‌شود، چرا که مسلّماً بر یک سوره قرانی، کلام تامّ و حدیث صدق می کند. آخرین آیه نیز که در این باره نازل گردیده (ایه مبارکه سوره بقره) تحدّی به یک سوره کرده است. از این جهت، دست کم می‌توان گفت در دیدگاه بیشتر دانشمندان، مراحل اخیر از تحدّی یکسانی در مقدار درخواستی آیات و سوره‌ها برای معارضه، برخوردار بوده است.

با توجه به این نکته، به طرح دیدگاههای گوناگونی که ارائه شده، می‌پردازیم:

الف. نظریاتی مبتنی بر  یکسانی موارد تحدّی و پذیرش ترتیب مشهور

1. خداوند در آغاز به تمام قرآن، پس از آن به ده سوره و در آخر به یک سوره تحدّی کرده است. این نظریه از سوی گروهی از مفسران ابراز شده است.

جصاص در احکام القرآن،[13] زرکشی در البرهان،[14] زمخشری در الکشاف،[15] و از متأخران و معاصران نیز رافعی در اعجاز القرآن[16] به این نظریه باور دارند. البته به نظر می‌رسد اینان به ترتیب تاریخی نزول سوره ها توجه نداشته و یا فهرست ابن ندیم و ترتیب وی را برگزیده‌اند.

قرطبی، در تفسیر خویش، ترتیب آیات تحدّی را مشابه آنچه ذکر شده، می‌داند. وی بدون شاره به سوره یونس، ترتیب نزول سوره‌های قرآنی را این گونه دانسته است: اسراء، طور، هود و بقره و از این روی، مراحل تحدّی از دیدگاه او عبارتند از:

مجموعه قرآن، سخنی مانند آن، ده سوره و یک سوره که با توجه به گستره مفهوم حدیث می‌تواند ترتیب نزولی مناسبی به شمار آید.[17]

شهید سید مصطفی خمینی در تفسیر خویش، ترتیب سوره‌ها را گونه‌ای دیگر دانسته و ترتیب نزولی را نیز مشابه آنچه گذشت تصویر کرده است. وی ترتیب سوره‌ها را به ترتیب: اسراء، هود، طور، یونس و بقره دانسته و در نتیجه سیر نزولی تحدّی را به صورت تحدّی به قرآن، ده سوره، یک حدیث و یک سوره فراهم آورده است.[18]

نکته‌ای که در برابر همه دیدگاههای یاد شده وجود دارد، مخالفت چگونگی ترتیب نزولی که اینان یاد کرده‌ند، با نقلهای معتبر است. مشکل اساسی تقدم سوره‌ یونس بر هود در ترتیب نزول است که جز فهرست ابن ندیم، دیگران به این پیش‌بودند تصریح کرده‌اند. نزول یک آیه از سوره یونس پس از تمام شدن سوره هود هم، احتمال داده نمی‌شود، چرا که موارد اختلافی نزول را بیشتر مورد توجه قرار داده و این آیه و آیات دیگر تحدّی، هیچ کدام در دایره اختلاف زمان صدور (در خارج از زمان صدور کل سوره) نیستند. تنها احتمالی که وجود دارد آن است که کسی بر اساس لزوم وجود ترتیب میان آیات تحدّی، به زمان نزول سوره‌ها پی ببرد و یا در ترتیب نزول سوره‌ها آن گونه که نقل و اختیار کردیم، تردید کند. فخر رازی همین شیوه را پیموده است. دیدگاه او را، در نظریه دوم نقل خواهیم کرد.

2. فخر رازی می‌نویسد:

«تحدی به یک سوره در سوره بقره و یونس آمده است، پیش بودن هود بر سوره بقره روشن است، چرا که سوره هود مکی و بقره مدنی است. و پیش بودن هود بر یونس نیز اشکالی ندارد، چرا که همان گونه که دلیل آوردیم اگر چه این دو سوره، هر دو مکی هستند، ولی برای حفظ ترتیب نزولی تحدّی سوره، باید سوره یونس پس از هود نازل شده باشد.»[19]

یکی از نویسندگان معاصر نیز، بر اساس همین استدلال، به ترتیب نزول نقل شده از سوی محمد‌بن عبدالکریم شهرستانی که از مصحف امام‌ صادق‌u نقل کرده است اشکال کرده و ترتیب منطقی آیات تحدّی را دلیل بر بطلان بودن نقل شهرستانی دانسته است.[20]

در مقابل دیدگاه فخر رازی، باید گفت: آنچه وی یاد کرده هرگز دلیلی بر کشف انّی ترتیب نزولی سور نخواهد بود؛ چرا که اولاً ممکن است ترتیب خاصی مورد نظر قرآن نباشد (همانگونه که برخی از قرآن پژوهان اظهار کرده‌اند) یا این که با فرض پیش بودن سوره یونس، ترتیب منطقی پسندیده‌ای را ارائه کنیم.

خلاصه آن که، دیدگاه رازی بر دو مقدمه استوار است: لزوم حفظ ترتیب در تحدّی و عدم امکان اثبات تنزل در تحدّی جز با پیش داشتن سوره هود بر یونس؛ امّا به نظر می‌رسد که در هر دو مقدمه می‌توان مناقشه‌ کرد و در نتیجه نمی‌توان آن را پذیرفت.

3. احتمال دیگر آن که بدون خدشه در ترتیب سوره‌ها، نسبت به زمان نزول آیات تحدی در این سوره‌ها بگوییم: اگر چه سوره یونس پیش از سوره هود نازل شده است، اما آیه تحدّی در سوره هود پس از آیه مشابه در سوره یونس نازل شده است.[21]

این احتمال گرچه ممتنع نیست امّا ثابت کردن آن نیازمند دلیل است و آماده سازی آهنگ تنزّل در آیات تحدّی، دلیل مناسبی برای این احتمال نخواهد بود.

ب. ادعای ترتیب نداشتن  آیات تحدّی

1. امین الاسلام طبرسی، در ذیل آیه 13 سوره هود می‌نویسد:

«اگر گفته شود چرا تحدّی زمانی به ده سور و گاهی به یک سوره وگاهی به «حدیث مثله» صورت گرفته است؟

جواب می‌گوییم: تحدّی به مقداری صورت گرفته که در آن اعجاز قرآن کریم نسبت به کلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشکالی ندارد که گاهی اعجاز، به یک سوره باشد یا ده سوره.»[22]

طبرسی در این بیان، با پذیرش نبود ترتیب منطقی بین موارد تحدّی، در حقیقت به هدف اساسی آیات تحدّی اشاره کرده است.

اما در پاسخ این کلام، همانگونه که علامه طباطبایی گفته است باید بگوییم:

این وجه، تنها مصحح اختلاف متعلق تحدّی است، ولی مسأله ترتیب نزولی داشتن یا نداشتن، نیازمند دلیل دیگر است.[23]

2. نویسنده تفسیر «فی ظلال القرآن» ضمن طرح مسأله و ردّ انگاره‌هایی که پیش از او ارائه شده است‌، نبود ترتیب منطقی را پذیرفته و سرّ اختلاف در متعلق تحدّی را، شرایط زمانی مختلف و درخواستها و یا طعنه‌های ستیزه‌گران می‌داند، وی می‌نویسد:

«به گمان من (و خدا داناتر است) مسأله آسان‌تر از این پیچیدگیهاست [اشاره‌ به نظریه رشید رضا] و در تحدّی، حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر(ص) و زمان گفتار در نظر گرفته شده است، چرا که قرآن، با مخالفتهای بسیار ستیزه گران روبه‌رو می‌شد. از این روی، گاهی می‌گفت: مانند قرآن را بیاورید، گاهی از آنان درخواست ده سوره یا یک سور را می‌کرد، بدون آن که، ترتیب زمانی خاصی در نظر باشد. چرا که تحدّی نسبت به هر جزء قرآن صورت گرفته چه همه قرآن، چه ده سوره و یا یک سوره. پس تحدّی نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن. و عجز نیز، نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن و در این مسأله مجموعه قرآن یا بعضی آن و یا یک سوره مساوی است. و این [اختلاف در تحدی] بر اساس اختلاف حالات مخاطبان و سخنانی است که پیش از نزول هر یک از این آیات گفته‌اند... و ما اکنون، به جزئیات کلمات و شرایط مربوط به زمان نزول آگاه نیستیم.»[24]

دیدگاه سید قطب را  نیز نمی‌توان پذیرفت، زیرا:

اولاً، لازمه سخن او که می‌نویسد: «همة قرآن، بعضی آن و یک سوره یکسان است»، آن است که همه سوره‌های قرآنی را در بلاغت و فصاحت و دیگر جهاتی که به آنها تحدّی شده است، در یک پایه بدانیم که در نتیجه اگر کسی بر فرض محال، به آوردن یک سوره موفق شد به آوردن همة قرآن نیز موفق شود. و لازمه دیگر آن است که در فرا سوره‌ای مانند ارتباط سوره‌ها (تنوع خطاب سوره‌ها) اصولاً تحدّی نشده باشد. این دو مطلب نه تنها ثابت نیت، بلکه اصولاً در بیان بعضی از معاصران، خلاف آن نیز استظهار شده است.[25]

ثانیاً، پاسخ یاد شده، اظهار عجز از تبیین ترتیب منطقی آیات تحدّی است. و نشانگر آن است که مؤلف به ناگاهی از شرایط زمانی نزول آیات تحدّی اعتراف دارد. در نتیجه، تنها بر اساس حدس و گمان ترتیب آیات تحدّی را انکار کرده است.

3. نویسندگان تفسیر نمونه نیز، ترتیب بین آیات تحدّی را نپذیرفته‌اند: خلاصه نظریه‌ ایشان آن است که: با توجه به وجود کاربردهای گوناگون برای دو واژه «قرآن» و «سوره» اصولاً تفاوت محتوایی در این تعبیرات وجود ندارد در این تفسیر می‌خوانیم:

«احتمال دیگری که برای حل این مشکل وجود دارد، این است که اصولاً واژه «قرآن» واژه‌ای است که بر همة قرآن و نیز بر بعضی از آن اطلاق می‌شود. مثلاً در اول سوره جن می‌خوانیم:

)إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا(

ما قرآن عجیبی شنیدیم.

پیداست که آنها قسمتی از قرآن را شنیده بودند. اصولاً قرآن از ماده قراءت است و می‌دانیم که قراءت و تلاوت هم بر کل قرآن صادق است و هم بر جزء آن، بنابراین، تحدّی به مثل قرآن، مفهومش تمام قرآن نیست و با ده سوره و حتی یک سوره نیز سازگار می‌باشد.

از سوی دیگر سوره نیز در اصل به معنی مجموعه و محدوده است و بر مجموعه‌ای از آیات نیز تطبیق می‌کند هر چند یک سوره کامل به اصطلاح معمول نبوده باشد. به تعبیر دیگر، سوره در دو معنی استعمال می‌شود: یکی به معنی مجموعه‌ آیاتی که هدف معینی را تعقیب می‌کند ودیگری یک سوره کامل که بین دو بسم الله باشد... .

بنابراین فرق چندانی میان قرآن، سوره‌ و ده سوره از نظر مفهوم لغت باقی نمی‌ماند؛ یعنی همه اینها به مجموعه‌ای از آیات قرآن اطلاق می‌گردد. نتیجه این که، تحدّی قرآن به یک کلمه یا یک جمله نیست... بلکه تحدّی به مجموعه‌ای از آیات است که هدف مهم را تعقیب می‌کند.»[26]

دیدگاه اخیر نیز نمی‌تواند مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا:

اولاً اطلاق قرآن بر جزء و کلّ آن، گر چه صحیح است و ریشه این کلمه نیز، رواست از قراءت باشد که بر جزء و کل اطلاق می‌شود، امّا اشتراک معنوی واژه قرآن را اثبات نمی‌کند. بلکه محتمل است (همان گونه که از بیشتر موارد استعمال این واژه به دست می‌آید) این کلمه اسم علم برای مجموعه قرآن باشد و استعمال آن در بعض قرآن، به قرینه حالیه و مقالیه صورت پذیرد (استعمال مجازی با قرینه صارفه) بالاتر آن که در آیه اول سوره جنّ این احتمال نیز می رود که قرآن در مفهوم وصفی استعمال شده باشد، نه مفهوم اسمی.

ثانیاً، اگر مطالب یاد شده دربارة قرآن، ده سوره و یک سوره را بپذیریم، برابری مفهومی قرآن با سوره و ده سوره و مجموعه قرآن صحیح می‌شود، امّا مسلماً بین ده سوره و یک سوره هیچ برابری مفهومی نیست و آنچه در تحدّی به ده سوره خواسته شده با تحدّی به یک سوره، متفاوت است.

ج. دیدگاههای مبتنی بر اساس تفاوت وجوه تحدّی

 فخر رازی

1. فخر رازی از ابن عباس نقل می‌کند: این سوره‌ها [ده سوره] که به آنها تحدّی صورت گرفته، معین است و آنها عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، اعراف، انفال، توبه، یونس و هود؛ و آیه شریفه: )فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ( به سوره‌های ده گانه قبل از این سوره اشاره دارد.[27]

این کلام گرچه احتمالاً در مقام ردّ اشکال مورد بحث ما مطرح نشده است، امّا به گونه‌ای متعلّق اعجاز را عوض می‌کند؛ چرا که در سوره یونس مطلق سوره، مورد طلب واقع شده و در این جا فقط ده سوره خاص.

اشکال این نظر آن است که اولاً، هر نوع تفاوت در متعلق اعجاز، ترتیب منطقی را به وجود نمی‌آورد، بلکه این گفته، مسأله را دشوار‌تر کرده است و چگونه پس از طلب یک سوره نامشخص، ده سوره طولانی و مشخص در تحدّی ذکر شده است؟

اشکال دیگری که فخر رازی خود نیز اشاره کرده است، آن که: تمامی ده سوره پیش از سوره هود، نازل شده‌اند.

. رشید رضا

 رشید رضا در تفسیر المنار، به این پرسش در آیات تحدّی پرداخته است. وی، در هر سه موضوعی که به تفسیر آیات تحدّی پرداخته (سوره بقره، یونس و هود) به بررسی اجمالی، متوسط و تفصیلی مراحل تحدّی پرداخته است.[28] کلام طولانی وی، از تشویش و اضطراب خالی نیست. کسانی که دیدگاه وی را نقل کرده‌اند، کمتر به نقل همه جوانب کلام وی پرداخته‌اند. ابتدا خلاصه‌ای از دیدگاه وی را با توضیح و تلخیص ارائه و پس از آن، بخشی از سخنان وی را یاد‌آور می‌شویم:

وی، نخستین آیه‌ای را که ما آورده‌ایم اصولاً آیه تحدّی نمی‌داند. آیه سوره طور را، که چهارمین آیه از جهت نزول است، دربردارندة تحدّی به تمام قرآن می‌داند و آیه سوره بقره را، تحدّی به یک سوره که از شخصی چون پیامبر صادر شود ابراز می‌کند.

دربارة سوره یونس و جملة )فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ( که در دیدگاه وی، نخستین آیه از آیات تحدّی است، نکته‌ای خاص بیان نکرده است. تفاوت عمده دیدگاه وی، در سوره هود و تعبیر به «عشر سور» است. وی اعتقاد دارد که این «ده سوره» مطلق نیست، بلکه ده سوره دارای قصص و نازل شده پس از سوره هود است. در حقیقت، آنچه در این آیه تحدّی مورد نظر است با آیات دیگر تفاوت اساسی دارد. در این آیه، پس از درخواست ده سوره، تعبیر «مفتریات» وجود دارد، یعنی شما ده سوره مانند قرآن را از جهت نظم و اسلوب که در آن مطلب واحدی به تعابیر گوناگون ارائه شده است، بیاورید، گرچه از جهت محتوا، ساختگی و باطل است.

رشید رضا می‌نویسد:

«یکی از شبهات مکّیان در اعجاز، این بود که برای هر معنایی چند قالب لفظی امکان دارد که تنها یکی از آنها بهترین است. پس اگر کسی معنایی را در قالب لفظ بهترین ارائه کرد، دیگران از آوردن آن ناتوانند، امّا نه به خاطر عجز، بلکه بدان جهت که الفاظ تاب ارائه یک معنی را در دو قالب اعجاز و نیکو ندارند؛ از این روی، قرآن در این آیه، آنان را از هماوردی با توجه به رعایت معانی قرآن معاف کرده است و تنها آنان را به این نکته توجه داده که شما هم چون قرآن که معارف و اخلاق و احکام و قصص دارای یک مضمون را در قالبهای شیرین و اعجاز آمیز متعددی بیان می‌کند، به آوردن ده سوره که از چنین ویژگی در تفنن عبارتهای هم‌معنی برخوردار باشد، اقدام کنید که خداوند با آنان مدارا کرده به سوره‌های ساختگی نیز رضایت داده است. در نتیجه مراحل چهارگانه تحدّی قرآن کریم چنین است:

1. درخواست آوردن سوره‌ای چون قرآن، از جهت دربردارندگی غیب و هماهنگی با واقع و رعایت بلاغت و فصاحت و... .

2. درخواست آوردن ده سوره چون قرآن، از جهت رعایت بلاغت در اسلوبهای متعدد با یک مفهوم و یک سخن.

3. درخواست آوردن مانند قرآن، از جهت دربردارندگی غیب و هماهنگی با واقع و رعایت بلاغت و فصاحت.

4. درخواست آوردن سوره‌ای از قرآن از سوی فردی امّی مانند پیامبر اکرم(ص) با ویژگیهای تحدّی مرحلة اول.

از این توجه به کلام رشید رضا، نشانگر آن است که این تصویر از آیات تحدّی هیچ گونه نظم منطقی را بر نمی‌تابد.

از این روی، در بخشی از گفتار که مجموعه نظریات خود را جمع‌بندی می‌کند، این گونه اظهار می‌دارد:

«پس از درنگ در آیات تحدّی و تاریخ نزول سوره‌ها پی بردم آن گونه که بیشتر مفسران پنداشته‌اند، ترتیب تاریخی [سیر نزولی طلب تحدّی] در رودرویی با مشرکان در کار نبوده است ـ بلکه هر آیه به مناسبت سیاقی که در آن سوره بوده است، نازل گردیده است.»[29]

آن گاه خود به اجمال، به موارد تحدّی اشاره کرده و می‌نویسد:

«سوره طور که در آن آیه: )أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ * فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ( وجود دارد، بعد از دو سوره یونس و هود نازل شده که در سوره نخست تحدّی به یک سوره و در دوّمین سوره تحدّی به ده سوره شده است. سوره اسراء، گرچه قبل از این سوره نازل شده، ولی در آنها به ناتوانی انسان و جن از آوردن مثل قرآن بسنده کرده است و تحدّی ندارد. آخرین آیه که در تحدّی نازل شده (آیه سوره بقره) تحدّی در برابر تردید کنندگان در وحی الهی [یهود] بوده؛ چرا که در سال دوّم هجری نازل شده است.

خلاصه آن که، مشرکان جز شبهه سحر نسبت به قرآن شبهه‌ای نداشتند (به جهت آشنایی به زبان) مگر این که قرآن از نزد پیامبر بوده و به خدا بسته است! قرآن، آنان را به آوردن همة قرآن وسوره‌ای مانند آن تحدی کرده که سوره‌ای بیاورند با همة مزایای آن چون نظم و اسلوب و علوم و تأثیر هدایت و سلطه بر جانها؛ تنها شبهه‌ای که برای آنان باقی ماند، این بود که پیامبر اظهار می‌کرد قصص قرآنی خبر غیبی است و آنان می‌پنداشتند دروغ و اسطوره‌های پیشینیان است و این شبهه ویژه قصص قرآن بود... پس آنان را به آوردن ده سوره ساختگی تحدّی کرد.»[30]

اشکالات نظریه رشید رضا

گرچه نظریه رشید‌رضا درباره مفاد آیات تحدّی، نظریه‌ای پیچیده است و نظریه‌پرداز نیز در اثبات و ارائه قرائن فروگذار ننموده است. با این همه نمی‌تواند مورد قبول قرار گیرد. جدا از آن‌که دیدگاه او مورد پذیرش مفسران شیعی عصر حاضر قرار نگرفته، حتی مفسران سنی مذهب نیز، دیدگاه وی را بر نتابیده و او تاکنون همراهی نیافته است. به نظر می‌رسد موارد زیر در نقد دیدگاه او قابل ارائه است:

1

. گرچه آیه 88 سوره اسراء از امر صریح در درخواست معارضه با قرآن خالی است، امّا مفاد کلی این آیه خصوصاً به قرینة آیات قبل و بعد و شأن نزول نقش شده از سوی مفسران، چیزی جز تحدّی نیست. از این روی، حذف این آیه از جمله آیات تحدّی (آن گونه که رشیدرضا اظهار داشت) خطاست. آیه قبل از این آیه می‌فرماید: )وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ...( که به وحیانی بودن قرآن و قدرت حدوثی و بقائی خداوند در اظهار و محو آن اشاره دارد. پس از این آیه نیز، به درخواستهای غیر منطقی ستیزه گران برای حصول یقین و آوردن ایمان اشاره می‌کند.

در مجموع روشن است که مفاد آیه شریفه در برابر ادعاهای باطل کافران و مقابله با آنان آمده است.

نکته دیگر آن که برخی شأن نزول این آیه را این گونه نقل کرده‌اند:

«این آیه هنگامی نازل شد که کفار گفتند: اگر بخواهیم مثل قرآن را می‌آوریم: )لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا( (انفال/31) پس خداوند آنها را تکذیب کرد.»[31]

و دیگری آورده است.

«سبب نزول این آیه، آن بود که جماعتی از قریش به پیامبر گفتند: ای محمد نشانه عجیبی [برای اثتبا نبوّت خویش] از غیر از قرآن بیاورد؛ چرا که ما برآوردن مانند آن تواناییم. پس این آیه که در آن به تعجیز مردم تصریح شده و ناتوانی آنان اعلام شده است نازل گردید.»[32]

گرچه این شأن نزول، ثابت نیست ولی مسبوق بودن نزول آیه به ادعای کافران، از ظاهر آیه به دست می‌آید چرا که آیه شریفه سورة اسراء با «قل» آغاز شده که با مراجعه به موارد کابرد آن، روشن می‌شود که غالباً این تعبیر در برابر گفته مردم یا مخالفان و سئوالات آنها بوده است.[33] مجموعه آیات با «یسئلونک عن الروح» آغاز می‌شود و پس از این آیه، قرآن به نقل گفته‌های ستیزه‌گران می‌پردازد.

خلاصه‌ این‌که، این آیه (88 اسراء) از آیات تحدّی است و مفسران نیز، بیشتر آیات تحدّی را با ذکر این آیه آغاز کرده‌اند.

2.

برداشت تحدی به همة قرآن از آیه شریفه سوره طور )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( نیز نادرست است، گرچه «حدیث مثله» بر کلامی که مشابه مجموع قرآن باشد، صدق است، امّا این تعبیر، محدود به آن نیست، بلکه آوردن چند سوره یا یک سوره نیز، مصداقی از کلامی چون قرآن است. علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد:‌

«ما هنگامی به کلام و سخنی، «حدیث» می‌گوییم که غرض مهمی را که درباره آن صحبت می‌شود، دربرداشته باشد و آن هدف مهم را شخصی به دیگر منتقل کند... و کلام خداوند )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( تحدّی به کلامی مماثل قرآن است و اگرچه کمتر از یک سوره باشد... بنابراین، گویا این آیه تحدّی به چیزی است که نسبت به تحدّیات سه گانه (همه قرآن، ده سوره ویک سوره) عمومیت دارد. به تعبیر دیگر، این آیه بیانگر تحدی به مطلق ویژگی قرآن است.»[34]

گرچه موافقت کامل با کلام علامه طباطبایی در اطلاق «حدیث مثله» بر کلامی کمتر از یک سوره مشکل است، امّا توسعه اطلاق این تعبیر بر چیزی که کمتر از قرآن است (مثل ده سوره و...) روشن و انکار ناپذیر است.

3.

اشکال اساسی در برداشت رشید‌رضا نسبت به آیه مبارکه سوره هود است. اولاً، زمینه‌سازی ایشان برای حدس معنی آیه به این که «اعراب این‌ گونه شبهه داشتند که معنی واحد فقط در یک قالب اعجاز آمیز وبهترین قرار می‌گیرد و در نتیجه ناتوانی دیگران در هماوردی با گوینده اول در ارائه کلام فصیح و بلیغ به جهت ناتوانی فاعل نیست، بلکه کلام قابلیت بیشتر را ندارد» دلیلی ندارد، بلکه وجود اشعار و نثرهایی در اوج بلاغت با یک معنی، این ادعا را نفی می‌‌کند.

ثانیاً، ظاهر آیه شریفه آن است که ستیزه‌گران نسبت افتراء را دربارة همه قرآن (چه سوره‌های بلند و چه کوتاه) می‌دادند و مناسب آن است که تحدّی به گونه‌ای باشد که اساس افتراء را باطل سازد، حال اگر نسبت به سوره‌های طولانی و دارای قصص، تحدّی صورت پذیرفته باشد موجب ریشه کن شدن اصل اشکال نیست چرا که ادعای آنان نسبت به سوره‌های کوچک بی پاسخ مانده است.

ثالثاً، ظهور مرجع ضمیر در «فأتوا بعشر سور مثله مفتریات» نیز بر خلاف ادعای نظریه‌پرداز است، چرا که اگر قرآن بازگردد (که ظاهر نیز همین است) اختصاص آن به سوره‌های طولانی بدون دلیل است و اگر به سوره هود باز گردد، خلاف ظاهر است، چرا که دربرابر کسی که می‌گوید همه قرآن افترا است معنی ندارد که درخواست تحدّی به همانند سوره هود شود، مگر آن که افتراء را هم فقط در سوره هود بدانیم که از کسی این نکته شنیده نشده است و احتمال آن نیز نمی‌رود.[35]

3. علامه طباطبایی‌

علامه طباطبایی‌ (ره) در تفسیر المیزان پس از یاد‌کرد و ابطال وجوهی چند (که به آنها اشاره شد) خود در این مسأله نظریه‌ای دیگر ارائه کرده است. ایشان گرچه به ترتیب نزول سوره‌های قرآنی، آ‌ن‌گونه که در روایات قبل آمده، اعتماد ندارند، امّا پیش بودن نزول سوره یونس بر هود را به واسطه قرائنی پذیرفته‌اند،[36] از این روی، در این‌جا به ارائه نظریه‌ای در توجیه منطقی مراحل تحدّی پرداخته‌اند:

«ممکن است درباره جهت اختلافی که آیات تحدّی دارد گفته شود که هر کدام غرض خاصی را در تحدّی دنبال می‌کند. آیه)فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِه( به آوردنِ یک سوره تحدّی می‌کند و )فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ( ظهور در تحدّی به بیشتر از یک سوره دارد و آیه )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( ظهور به تحدّی به کلام همانند قرآن دارد، گرچه از یک سوره کمتر باشد.»[37]

آن‌گاه ایشان ضمن اشاره به شؤونات گوناگون قرآن کریم و اختلاف تناسب این شؤون مختلف نسبت به مجموعه قرآن و ده سوره و... می‌نویسد:

«کلام خداوند، از جهت ویژگیهایی که در آیات تحدّی به آنها توجه شده مختلف است. پس همه قرآن کریم این ویژگی را دارد که کتابی است که همة امور مورد نیاز بشر را تا روز قیامت، از جهت معارف و اخلاف و احکام بیان داشته است و یک سوره قرآن این ویژگی را دارد که بیان جامعی از یکی از هدفهای الهی مربوط به هدایت ودین حق را با بلاغت خارق‌العاده داشته باشد. پاره‌ای از سوره‌های مانند ده یا بیست سوره نیز، خاصیت دیگری دارند و آن این که دربردارندة فنون مختلفی از هدفها و غرضها و وجود تنوع در‌آنهایند. اگر فرض شود که احتمالاً عجز از آوردن یک سوره، تنها نشانگر آن است که مردم از آوردن مثل آن سوره عاجزند نه این که این کلام از سوی خدا نازل شده است، چرا که بعضی از صفات انسانی را نیز بعضی افراد در آنها متفرد می‌شوند، به جهت اتفاق و تصادف [ولی با این حال اعجاز نیست] امّا این احتمال، گرچه از یک سوره نیز به دور است، امّا از چند سوره دور‌تر است، چرا که آوردن یک سوره از سوره‌ای دیگر و بیان هدف و غرض پس از غرض دیگر، مجالی برای احتمال اتفاق باقی نمی‌گذارد.

حال که این نکته روشن شد، ممکن است که تحدّی به )أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ( (اسراء/88) تحدّی به جمیع قرآن باشد که ویژگی در برداشتن نیازهای گوناگون انسان تا روز قیامت را داراست و آیه شریفه )فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِه( (سوره یونس) تحدّی به یک سوره است که ویژگی در برداشتن بیان یک غرض تامّ جامع از اغراض مربوط به هدایت را داراست و آیه شریفه )فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ( تحدّی به ده سوره است که ویژگی تفنن در بیان و تنوع در اغراض را از جهت کثرت داراست و عدد ده نیز از الفاظ کثرت است مثل صد و هزار... و آیه شریفه )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( تحدّی به چیزی است که نسبت به سه مرتبه بالا عمومیت دارد، چرا که «حدیث» نسبت به یک سوره، ده سوره و کلّ قرآن عمومیت دارد پس این تحدّی به مطلق ویژگی‌های قرآن است.»[38]

نقد و بررسی دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی

1. به نظر می‌رسد گستردة مفهومی «حدیث» در آیه شریفه )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( به گونه‌ای که حتی شامل کمتر از یک سوره نیز باشد، نمی‌تواند مورد پذیرش قرار گیرد، چرا که تنها شرطی که ایشان برای صدق «حدیث مثله» معتبر دانسته‌اند آن است که دربردارندة هدفی از اهداف مهم الهی باشد. ایشان خود به تحدید مفهوم هدف مهم الهی نپرداخته‌اند، امّا با توجه به آن که همه سوره‌های قرآنی را مصداق حدیث می‌دانند، این هدف می‌تواند شامل مطلبی چون: سازش ناپذیری توحید و کفر (هدف سوره کافرون)، شرایط رهایی انسان از خسران (هدف سوره عصر) باشد، بر این اساس شاید آیات زیادی مصداق «حدیث باشند؛ چرا که یکی از هدفهای الهی را بیان می دارد. در حالی که شمول تحدّی نسبت به این گونه آیات و اعتقاد به اعجاز آنها (هر کدام به تنهایی) مورد تردید است.

2. نکتة اساسی که در کلام ایشان شایسته درنگ است آن که ایشان نیز به مسأله نظم طبیعی مراتب تحدّی پاسخ نگفته‌اند. بر اساس دیدگاه ایشان، گرچه تحدّی به آیه )فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ( در جای خود است (بر خلاف دیدگاه رشید‌رضا) امّا با این همه، تحدّی به ده سوره، که دارای تفنن در بیان و تنوع در هدفهایند، پس از تحدّی به یک سوره، که هدف واحد دارد،است و با نظم طبیعی سازگار نخواهد بود، چرا که کسی که در هماوردی با یک سوره قرآن که دارای بیان واحد و هدف یگانه‌ای است، ناتوان ماند، چگونه می‌تواند به هماوردی با چند سوره و با رعایت نکته زائدی‌ـ که همان وجود فنون بیان و شمار هدفهاست‌ـ موفق گردد؟

3. علاوه بر اشکال بالا، مرحوم علامه طباطبایی وجه اعجاز ده سوره را، اعم از فصاحت و بلاغت و نظم دانسته و نوشته است:

«تحدّی به هر چه که قرآن آن را در بر دارد، ممکن است، اعم از معارف حقیقی و حجتها و برهانها و مواعظ نیکو و اخلاق کریمه و شرایع خدایی و اخبار غیبی و فصاحت و بلاغت.»[39]

امّا به نظر می‌رسد این آیه، با توجه به کلمه «مفتریات» تنها به فنون بلاغی قرآن و اسلوب و نظم و... و بدون توجه درستی معنی و اخبار غیبی و... تحدّی کرده است.

اثبات این نکته در پی خواهد آمد، امّا نکته‌ای که بدان اشاره می‌کنیم، آن است که قرائن و دلائل علامه طباطبایی در گزینش این مفهوم ناتمام می‌نماید. ایشان می‌نویسد:

«در آیه شریفه آمده است )وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله( و اطلاق «من» شامل افرادی که کلام عربی را نمی‌دانند و به نظم و بلاغت آن آشنایی ندارند نیز، می‌شود پس روشن است که جهت تحدّی چیزی است که غیر عرب نیز بدان آشناست.»[40]

در برابر این قرینه، به نظر می‌رسد:

اولاً، «من الستطعتم» اطلاق ندارد و مقید است به کسانی که شأنیت معارضه را دارایند؛ چرا که توانمندی در معارضه با کلامی که در جهات بسیاری در اوج و رفعت است، باید مد نظر قرار گیرد.

ثانیاً، چه اشکالی دارد که با پذیرش اطلاق مورد نظر علامه طباطبایی بگوییم عرب زبانها از غیر خود می‌توانند در راه پدید‌آوردن کلام فصیح و بلیغ کمک بگیرند، همان گونه که از اعراب غیر فصیح و بلیغ نیز کمک گرفتن ممکم است، به این صورت که افراد مستعد و دارای فصاحت و بلاغت در زبانهای دیگر به زبان عربی آشنا کنند و پس از آن آشنایی آنان بتوانند به یاری ستیزه‌گران بشتابند، پس لزوماً تحدّی با تعبیر عام فوق، به معنی گسترده مفهومی تحدّی نسبت به غیر از فنون بیانی نخواهد بود.

قرینه دیگر که علامه طباطبایی به آن استناد جسته، آیه شریفه: )فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ الله( است. علامه از ذیل آن استفاده کرده که این علم الهی، علم متخص به ذات باری است که دست دیگران به آن نمی‌رسد و همان علم غیب است.[41] آن‌گاه آیاتی را نیز در تأیید این نکته که خداوند قرآن را به علم خود نازل فرموده و این کتاب دربردارندة اخبار غیبی است و اطلاق بر غیب، بستگی به رضایت الهی دارد، آورده است.

در نقدو بررسی سخن بالا، بایستی توجه داشت که گرچه دربرگیرندگی علم خاص الهی نسبت به معانی و مفاهیم غیبی، بی اشکال است، امّا علم مختص به خداوند، منحصر در علم غیب نیست، آوردن بیان اعجاز آمیز، که هیچ‌کس بر آن قادر نیست از مصادیق علم مختص خداست، چرا که غیر از او هیچ‌کس، حتی انبیاء و ائمه‌u نیز بر آن قادر نیستند. خداوند متعال، گرچه دربارة غیب، که از مختصات علم اوست، رضایت بر آشنا ساختن بعضی از افراد را ذکر کرده است )إِلا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ( .(جن/27) امّا آوردن کلام معجز را در اختیار هیچ کس قرار نداده است، در نتیجه، علم الهی نمی‌تواند بر ظهور آیه در مدعای علامه طباطبایی، دلالت داشته باشد.

. آیت الله فاضل لنگرانی

آیت الله فاضل لنگرانی در کتاب «مدخل التفسیر» دربارة تحدّی و مراحل آن، به بحث پرداخته و در ارائه ترتیبی طبیعی با توجه به تفاوت وجود تحدّی تلاش ورزیده است. نکته اساسی کلام ایشان بیان وجه تحدّی در وسوره هود است. در این باره می‌نویسد:

«در پاسخ اشکال (نبودن نظم طبیعی در تحدّی) می‌توان گفت: مقید شدن «عشر» به «مفتریات» در این آیه، نظم طبیعی را تصحیح می‌کند. توضیح این که افترا در کلمه «مفتریات» با افترایی که در صدر آیه ذکر شده )أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ( در معنی مغایرت دارد. افترایی که در صدر آیه ذکر شده، افتراء ادعایی ستیزه‌گران است که با واقعیت منطبق نیست [چرا که قرآن وحی الهی است] ولی افتراء در ذیل آیه، افتراء مورد پذیرش طرفین است[افتراء واقعی اراده شده است] و هدف آیه آن است که اتصاف قرآن به اعجاز، اگر چه رکن اساسیش مقاصد الهی و اغراض ربوبی است و الفاظ مقدسه قرآن بر آن دلالت می‌کند [اعجاز در معنی یا در لفظ و معنی با هم] امّا وجه اعجاز، منحصر به این نیست، بلکه اگر فرض کنیم که مطالب غیر واقعی و قصه‌های دروغین هم بود [به فرض محال] با این حال، بشر عاجز از تعبیر به مانند این الفاظ [هرچند نادرست و دروغ] با عباراتی دارای نظم مخصوص و اسلوب مخصوص بود.»[42]

بر اساس این مفهوم از آیه سوره هود، نظم طبیعی و سیر نزولی مطلوب در حد تحدّی در سه مرحله اول حاصل می‌شود، چرا که در سوره اسراء، تحدّی به مجموع قرآن شده است (هم از جهت لفظ و هم از جهت معنی) که در حقیقت چیزی که در همه جهات همانند قرآن باشد درخواست شده است. در مرحله دوّم، تحدّی به یک سوره شده است (در سوره یونس) و جهت تحدّی در این سوره با سوره اسراء یکسان است، امّا به جهت تنزّل از قرآن به یک سوره آن، سیر نزولی محفوظ مانده است. در مرحله سوّم تحدّی به سوره‌های متعدد (مثلاً ده سوره) شده است (در سوره هود)، امّا جهت تحدّی تنها آوردن سوره‌هایی مشابه قرآن در نظم و اسلوب است (نه در مجموعه نظم و اسلوب و بلاغت و علوّ معانی و اخبار به غیب و...)، لذا گرچه از جهت تعداد، مقدار بیشتری خواسته شده، ولی از جهت محتوا تنها به بعضی از خصوصیات قرآن تحدّی صورت گرفته است. نویسنده حصول نظم طبیعی را در دو آیه دیگر دنبال نکرده است، ولی آن گونه که از کلام وی بر می‌آید مدلول دو آیه اخیر (سوره طور و بقره) مشابه آیه سوره یونس است، در نتیجه در بین این دو آیه گرچه سیر صعودی تحدّی مطرح نیست، اما سیر نزولی تحدّی هم وجود ندارد و صرفاً دو آیه تکرار شده است.

دیدگاه برگزیده

به نظر نگارنده، با استفاده از آیات تحدّی می‌توان به دیدگاه دیگری دست یافت. پیش از ارائه دیدگاه برگزیده، به خصوصیات مفهومی هر یک از آیات اشاره می‌کنیم:

1. )قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا(                                                                              اسراء/88

در این آیه، آن گونه که بیشتر مفسران فهمیده‌اند تحدّی به همه قرآن شده است (بر خلاف نظریه تفسیر نمونه) و حداکثر با توجه به آن که قبل از این سوره، تنها 50 سوره نازل شده بود، مقصود از «هذا القرآن» مجموعه‌ای است که تا آن زمان بر مردم خوانده شده بود، امّا این نکته گرچه در دریافت کسانی که در زمان نزول این آیه بوده‌اند، بی اشکال است و اگر هم قادر بودند تنها به آوردن آن 50 سوره مبادرت می‌ورزیدند، امّا پس از به پایان رسیدن نزول تدریجی و با توجه به نزول دفعی قرآن، مسأله زمان نزول مشکلی نمی‌آفریند. هر چند اگر قرآن را به 50 سوره نازل شده تفسیر کنیم، در بحث ما خللی وارد نخواهد آورد. نکته دیگر آن که این آیه از آیات تحدّی است (بر خلاف دیدگاه رشیدرضا) گرچه تحدّی آن غیر مستقیم است (قرائن این مسأله در رد نظریه رشید رضا آورده شد.)[43]

نکته سوّم آن که ظهور تحدّی به «مثل قرآن» همه جنبه‌های ویژه قرآن یا همه ویژگی‌های آشکارتر آن را شامل می‌شود.

از این روی، مقصود آن است که کلامی بیاورند که در معنی، اسلوب، نظم و ارتباط اجزاء، فصاحت، بلاغت، اخبار به غیب و... چون قرآن باشد.

2. )أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ( یونس/38

در این آیه، تحدّی به یک سوره غیر معین صورت گرفته است. بر اساس این آیه، اگر کسی به آوردن مانند سوره ناس یا کوثر نیز، موفق شده باشد، پاسخ تحدّی را داده است.

نکته دیگر آن که، وجه تحدّی شبیه آیه پیشین است، با این تفاوت که با توجه به این که تحدّی به یک سوره است، تنها آوردن شبیه یک سوره در نظم، فصاحت و بلاغت و غرض و محتوا مورد نظر است. امّا حفظ اتصال سوره‌ها و بافت کلی کلام، مورد درخواست و تحدّی نیست.

3. )أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(                                                                                         هود/13

در این آیه شریفه، تحدّی به ده سوره سورت گرفته است، امّا سؤال آن است که آیا ده سوره خصوصیتی دارد؟ یا مراد از ده سوره، چند سوره است که یکی از مراتب آن ده است و یادکرد عدد ده، همچون صد و هزار از اعداد کثرت است؟

در پاسخ سؤال اول، نظر علامه طباطبایی را می‌توان پذیرفت که ده از اعداد کثرت است و خصوصیتی ندارد. مشابه درخواست زندگانی هزار سال که حمل بر کثرت می‌شود.[44]

سؤال دیگر آن است که چرا تحدّی به سوره‌های متعدد صورت گرفته است؟

پاسخ، با استفاده از سخن رشید‌رضا روشن می‌شود. یکی از ویژگی‌های قرآن آن است که یک سخن و داستان را از زوایای گوناگون و با ترکیبهای بیانی اعجاز آمیز مختلف، بیان می‌کند. همچنین سبک سوره‌های قرآن یکسان نیست و هر کدام از جهت فصاحت و بلاغت و فنون ادبی (با صرف نظر از علم معانی و اخبار غیبی) به گونه‌ای است که لزوماً با سوره‌های دیگر برابری ندارد. در این آیات، با توجه به این نکته، چند سوره مشابه قرآن (در اسلوب و نظم و...) خواسته شده است.

ویژگی‌ این آیه در تعبیر «مفتریات واقعی است، نه ادعایی (آن گونه که معاندان در برابر قرآن ادعا داشتند) پس معنی آیه، چنین است: که اگر می‌گویید این معانی غیبی، افتراء بر خداوند است و یا شما بر آنها اطلاع ندارید، شما نیز در کلام باطل و دروغ، چنین نظم و اسلوبی را ارائه دهید.

شیخ طوسی، در این باره نوشته است:

«این آیه دلالت دارد که جهت اعجاز قرآن فصاحت در این نظم ویژه‌ است، چرا که اگر جهت اعجاز غیر از این بود در معارضه به افتراء و دروغ قانع نمی‌شد.»[45]

امین السلام طبرسی در مجمع‌البیان از شیخ طوسی پیروی می‌کند و بیان مشابهی با بیان فوق دارد.[46]

جرجانی در جزوه مختصر و مفید «الرسالة الشافیه فی وجوه اعجاز القرآن» درباره دلالت این آیه بر تحدّی به نظم و فصاحت و اسلوب (نه تحدّی به معنی) بیان طولانی و برهانی آورده است که بخشی از آن این گونه است:

«معنی این آیه آن است که «ده سوره‌ای که شما افتراء بسته‌اید بیاورید». حال باید درنگ کنیم که هنگامی که کلامی به افتراء توصیف می‌شود، افتراء وصف لفظ است یا معنی. دانستیم که افتراء و دروغ بستن تنها به معنی باز نمی‌گردد. در این هنگام، مراد آیه این گونه می‌شود:

«معنی این آیه آن است که «ده سوره‌ای که شما افتراء بسته‌اید بیاورید». حال باید درنگ کنیم که هنگامی که کلامی به افتراء توصیف می‌شود، افتراء وصف لفظ است یا معنی. دانستیم که افتراء و دروغ بتسن تنها به معنی باز نمی‌گردد.

در این هنگام، مراد آیه این گونه می‌شود: اگر شما می‌پندارید که من این الفاظ را ساخته‌ام و به خدا نسبت دروغ داده‌ام، یا از پیش خود آورده‌ام و می‌پندارم از وحی الهی است، پس شما هم ده سوره به همین گونه بسازید.»

سپس او با ذکر مثال، مطلب خویش را تثبیت می‌کند و می‌نویسد:

«مطلب فوق را، این مثال روشن می‌کند: اگر کسی شعر زیبایی بگوید و در عبارات و نظم، الفاظ و معانی مطلب را به نهایت رساند و دشمنی داشته باشد که بداند شعر وی از جهت  نظم و کلمات خدشه‌ای ندارد و [در مقام طعنه] بگوید: تو معانی شعرت را دزدیده‌ای و از این و آن گرفته‌ای شاعر در مقام پاسخ می‌گوید: اگر من محتوای شعر را دزدیده‌ام، تو هم بیا و شعری با محتوای دزدی، ولی با نظم و اسلوبی چون نظم و اسلوب کلام من بگو [تا معلوم شود که قدرت برآوردن شعری چون من نداری.]»[47]

برای تأیید مطلب، دیدگاه و استدلال «بقاعی» را نیز می‌آوریم:

«مفسران در «متحدّی به» آیه اختلاف کرده‌اند... عده‌ای که از جمله آنها «ابن عطیه» و «مبرد» است، گفته‌اند مطلوب در تحدّی آن است که شبیه قرآن در حسن نظم و بیان را بیاوردند و تحدّی به اخبار غیبی، حکمتها، احکام، وعد و وعید و مثلها مطرح نیست، «مفتریات» یعنی شما از آوردن کلام و سوره‌ای چون قرآن، با ویژگی‌های آن مانند بلاغت و خبرهای غیبی و حکمتها و احکام، عاجز هستید، پس ده سوره که فقط در بلاغت چون قرآن باشد، بدون آن که ملزم به آوردن معانی و مبانی صحیح باشد، بیاورید.»[48]

در مجموع، از آنچه نقل کردیم شواهد و مؤیدات و استدلالهایی برای نظر برگزیده مشاهده می‌کنیم، این نکته سبب می‌شود که جهت تحدّی به این آیه، گرچه از کمیّت بیشتری برخوردار است و چند سوره در آن درخواست شده، ولی از جهت معارضه، چون مقید به در برداشتن معانی حق و معارف بلند و... نیست، آسانتر است.

4. )أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لا يُؤْمِنُونَ * فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ(    طور/32-33

این آیه شریفه، تحدّی به حدیثی چون قرآن کرده است. کلمه «حدیث» در اصل و ریشه به معنی جدید است، ولی در عرف و اصطلاح، حدیث به معنی خبر و کلام است.

ابن منظور می‌نویسد:

«الحدیث: اخبرنی یأتی علی القلیل و الکثیر و الجمع: احادیث.»[49]

آن گونه که گذشت، علامه طباطبائی حدیث را به معنی کلامی دانست که خبر و غرضی مهم و تام دارد. از این روی، تمامی آیات قرآن را مصداق حدیث ندانست.

به نظر ما، گرچه مفهوم «حدیث» بر یک جمله نیز صادق است و از این روی، به کلمات قصار ائمه نیز حدیث گفته می‌شود، امّا تعبیر «حدیث مثله» شامل مقدار معتنابه از آیات است که آوردنده آن بتواند ادعا کند مثل قرآن را آورده‌ام، ولی کمتر از آن به نظر بعید است. از این روی مصادیق «حدیث» در این آیه می‌تواند همه قرآن، چند سوره، یک سوره و یا مقداری از یک سوره طولانی، مثلا یک حزب از قرآن و... باشد. ولی دربرگیری کمتر از یک سوره را بعید می‌نماید. جهت تحدّی در این آیه نیز، با آیه سوره یونس یکسان است.

5. )وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ الله إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(                                                                                         بقره/23

تفاوت این آیه شریفه با آیات دیگر، آن است که در میان ده کلمه «بسورة» و «مثله»، «من» قرار گرفته است.

بیشتر مفسران «من» را زائده گرفته‌اند و مفهوم آیه را با آیه سوره یونس، یکسان دانسته‌اند، بعضی نیز «من» را ابتدائیه گرفته و ضمیر‌هاء در «مثله» را به جای ارجاع به «مانزلنا» به «عبدنا» بازگشت داده‌اند و گفته‌اند:

«آیه به آورنده قرآن تحدّی کرده است.»

به گفته علامه طباطبایی برای هر دو تقدیر (رجوع ضمیر به قرآن و پیامبر) روایاتی وجود دارد.[50]

به نظر می‌رسد ظاهر آیه شریفه با ارجاع ضمیر به قرآن مناسبت بیشتری دارد، چرا که شک کفار در قرآن ذکر شده، نه در پیامبر(ص). و مناسب با این که آنان در قرآن نازل شده بر پیامبر شک کرده‌اند آن است که تحدّی به «مانزّل» بشود، نه تحدّی به حضرت پیامبر(ص).

در هر صورتی می‌توان احتمال داد که «من» در این آیه شریفه، زائد نباشد (بر اسا معنی تحدّی به قرآن نه به آورنده آن)، بلکه تبعیضیه باشد و مقصود آیه شریفه این باشد که: اگر در آنچه بر بنده‌مان فرو فرستادیم شک دارید، پس سوره‌ای که از جهتی شامل قرآن باشد [از جهتی از جهات ممیّزه قرآن، مثل بلاغت، اسلوب و نظم، معنی، اخبار به غیب و...] بیاوردید.

در حقیقت، این آیه شریفه تحدّی به «مماثل» نکرده، بلکه تحدّی به «ممایماثل» کرده است. به گونه‌ای که جنس مماثلت در کلام آنان باشد نه این که از همة جهات مشابه قرآن باشد. البته روشن است که تنها ارائه کلمات و یا ارائه بعضی از معانی در این آیه اراده نشده است، بلکه قرآن کریم، جهاتی از اعجاز و امتیاز را دارد. اگر آنان کلامی بیاوردند که از این جهات گوناگون اعجاز (که بعضی آن را 33 جهت شمرده‌اند)[51] تنها یک جهت را دارا باشد در پاسخ‌گویی به تحدّی کافی است.[52]

البته در این آیه، خصوصاً به ضمیمة روایات احتمال آن که مقصود، تحدّی به آوردنده قرآن باشد منتفی نیست.

بیان نهایی دیدگاه

با توجه به آنچه در مفهوم آیات پنج‌گانه ذکر کردیم، مراحل تحدّی را به ترتیب می‌آوریم:

1. سوره اسراء: تحدّی به مجموع قرآن، از جهت معانی، فصاحت و بلاغت و نظم، اخبار به غیب و... .

2. سوره یونس: تحدّی به یک سوره نامشخص، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیبت و... .

3. سوره هود: تحدّی به چند سورهع از جهت معانی، فصاحت، نظم و اسلوب.

4. سوره طور: تحدّی به یک گفتار، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیب و... .

5. سوره بقره: تحدّی به یک سوره نامشخص، از جهت یکی از وجوه اعجاز مانند فصاحت، بلاغت، اسلوب، معانی و اخبار به غیب.

اندک توجهی به فهرست بالا، مراتب تحدّی را به خوبی می‌نماید:

تنزل در مرحله دوم به آن است که از همه قرآن به یک سوره تنزل شده و آوردن یک سوره کافی در تحدّی دانسته شده است.

تنزل بین مرحله دوم و سوم آن است که در مرحله سوم، تنها به آوردن اسلوبهای کلامی مشابه قرآن و نظم و فصاحت تحدّی شده ومعنی در نظر گرفته نشده است.

در مرحله چهارم، با توجه به اینکه «حدیث» شامل سوره، قسمتی از سوره‌های بزرگ [و در دیدگاه علامه طباطبایی شامل کمتر از سوره]، چند سوره و کل قرآن می‌شود. نسبت به تحدّیات سه گانه قبلی توسعه داده شده است و فرد معارض را در وسعت انتخاب قرار داده است. در مرحله اخیر نیز، گرچه با مرحله دوم یکسان و هر دو تحدّی به یک سوره است، اما در این مرحله جهت اعجاز و تحدّی، آوردن چیزی دانسته شده که از همانندی با قرآن بهره‌ای دارد و دست کم یکی از وجوه ویژه و امتیازات قرآن مانند نظم، فصاحت، معنی و... را دارا باشد.[53]

 

 

 


[1] . درباره چگونگی فرود آمدن یکباره‌ای قرآن، دیدگاههای گوناگونی مطرح است: طبرسی به دو نظریه، سیوطی به سه نظریه و بعضی از معاصران به چهار نظریه در این باره اشاره کرده‌اند. دو نظریه مشهور و قابل قبول‌تر آن است که: اول قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شده و در مدت بیست و سه سال بر پیامبر به تدریج نازل گردیده است.

دوم: قرآن کریم هر سال به مقداری که در آن سال، تدریجاً نازل می‌شد، در شب قدر بر قلب پیامبر نازل می‌شد. سپس در هر سال به گونه‌ای تدریجی همان آیات دوباره بر پیامبر نازل می‌گردید. رک: سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآنع (بیروت،دار ابن کثیر)، 1/129-131؛ طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، (بیروت، داراحیا التراث العربی)، 1/518.

[2] . از موارد مشهور در تحریم تدریجی، حکم خمر و حرمت نوشیدن آن است. البته بعضی از مفسران در این باره نظر دیگر دارند (مانند علامه طباطبایی) اما بیشتر آیات چهارگانه‌ای را در مراحل تحریم خمر ذکر می‌کنند که هر یک از معنی خاص خود برخوردار است و کم‌کم مسأله تحریم قطعی و شدید آن را می‌رساند. سیوطی از ابن عمر این گونه نقل کرده است.

« درباره شراب سه آیه نازل شده است: اول آیه شریفه «یسئلولک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما أکبر من نفعهما» (بقره/219) پس گفته شد خمر حرام گردید، آن گاه مردم به پیامبر7 گفتند ما را واگذار که از آن بهره‌ گیریم آن گونه که خداوند گفته است. پیامبر ساکت شد تا آیه دوم نازل شد: « لا تقربوا الصلاه و أنتم سکاری» (نساء/42) باز گفتند شراب حرام گردید پس گفتند یا رسول الله [همان گونه که آیه فرموده است] ما نزدیک نماز نمی‌نوشیم [که در نماز مست نباشیم] پیامبر ساکت شد تا آیه سوم نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر...» (مائده/9) پس پیامبر فرمود که شراب حرام شد.» رک: سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان، 1/84.

بعضی بر این مراحل آیه دیگری را که در مرحله اول قرار می گیرد، افزوده‌اند و آن این آیه است: «ومن ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا ورزقاً حسناً».

[3] . حجتی، سید محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی) /46-52.

[4] . مانند آیه وجوب زکات «خذ من أموالهم صدقه...» که در سوره توبه و در اواخر دوران هجرت نازل گردیده است.

[5] . طریحی، فخرالدین، مجمع‌البحرین، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی)، 2/476.

[6] . بیهقی، تاج المصادر.

[7] . ابن عطیه (محتمل)، مقدمتان فی علوم القرآن، (مصر، مکتبه الخانجی)/10.

[8] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 10/404-405.

[9] . سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان، 1/80-83.

[10] . ابن ندیم، الفهرست، (بیروت، دارالمعرفه) /45.

[11] . طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1353)/186.

[12] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم اسماعیلیان)، 10/162 به بعد.

[13] . جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 1/34.

[14] . زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، (بیروت، دارالمعرفه)، 2/110.

[15] . زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، (قم، نشر ادب الحوزه)، 2/347.

[16] . رافعی، مصطفی صادق، اعجاز القرآن و ابلاغه النبویه، (دارالکتب العربی) /196.

[17] .قرطبی انصاری، محمد بن احمد، الجامع لا حکام القرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 1/77.

[18] . خمینی، سید مصطفی، تفسیر القرآن العظیم، (تهران، وزارت ارشاد اسلامی)، ذیل آیه 23 سور بقره.

[19] . فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، (بیروت، دارالکتب العملیه)، 17/154.

[20] . صدر الدینی، علیرضا، نقدی و در‌آمدی بر «سیر تحوّل قرآن» و «پیامبر و انقلاب»، (تهران، ماجد /138.

[21] . مکارم شیرازی، ناصر، (با همکاری جمعی از نویسندگان)، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، 9/43؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 10/164.

[22] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 6/147.

[23] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 10/164.

[24] . سید قطب، فی ظلال القرآن، (بیروت، دارالشروق)، 4/1861-1862.

[25] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 10/166 – 167.

[26] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 12/43- 45.

[27] . فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، 17/156.

[28] . رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، (بیروت، دارالمعرفه)، 1/192- 194، و 11/369 – 371 و 12/ 31 – 45.

[29] . همان، 12/44.

[30] . همان، 12/44 – 45.

[31] . بغوی شافعی، حسین بن مسعود (م: 516هـ)، تفسیر البغوی المسمی معالم التنزیل، (بیروت دارالمعرفه)، 3/112.

[32] . ابن عطیه اندلسی، قاضی ابومحمد، (م: 546 هـ)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 3/483.

[33] . موارد استعمال کلمه «قل» در قرآن کریم از سیصد مورد نیز تجاوز می‌کند، ولی با نگاهی اجمکالی به آنها می‌توان نکته مذکور در متن را به دست آورد. به مواردی از استعمال آن اشاره می‌شود «یسئلونک عن الأهلّه قل هی مواقیت اللناس و الحجّ» (بقره / 189)، «فان حاجّوک فقل أسملت وجهی لله» (آل عمران /201)، «یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة...» (نساء /186)، «فان کذبوک فقل ربکم ذو رحمة واسعة» (انعام /167)، «فسیقولون من یعیدنا قل الذی فطرکم اول مرة» (اسراء/51). در همه این آیه، مسبوق بودن کلمه «قل» به یک سؤال، موضع‌گیری و کلام مورد نظر است و آیه شریفه مورد بحث نیز این گونه است.

[34] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 1/167 -169.

[35] . جواب دوم و سوم با الهام از کلام علامه طباطبایی است. رک: المیزان، 10/165-166.

[36] . همان، 10/163.

[37] . همان، 10/166.

[38] . همان، 10/166- 167.

[39] . همان، 10/163.

[40] . همان، 10/162.

[41] . همان، 10/172.

[42] فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی) 38-39.

[43] . رک: همین مقاله.

[44] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 10/166.

[45] . طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، (بیروت، دار احیاء التراث العربی)، 5/457.

[46] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 6/147.

[47] . جرجانی، عبدالقاهر، الرساله الشافیه فی اعجاز القرآن، طبع ضمن ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، (مصر، دارالمعارف) 150-151.

[48] . همان.

[49] . بقاعی، ابراهیم بن عمر، نظم الدرر فی تناسب الایات و السور، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 3/510.

[50] . ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، دار احیاء التراث العربی)، 3/76.

[51] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 1/58.

[52] . سیوطی، جلال الدین، معترک القرآن فی اعجاز القرآن، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 1/12 – 387.

[53] . برداشت فوق را از کتاب آقای دکتر عبدالعزیز عبدالمعطی عرفه: قضیة الاعجاز القرآنی و اثرها فی تدوین البلاغة العربیة، (بیروت، عالم الکتاب، ص 61) الهام گرفته‌ایم.

با تشکر از کتابخانه  مرکز فرهنگی و معارف قرآن کریم که امکان استفاده از آن مجموعه غنی کتابهای علوم قرآنی را فراهم آوردند.