نشست «اندیشمند دردآشنا» با محوریت بزرگداشت حجتالاسلام داود فیرحی، شب گذشته، ۲۷ آبان، به صورت مجازی برگزار شد که در این مراسم کاظم قاضیزاده، داریوش رحمانیان، محسن برهانی و سیدعلی میرموسوی به ایراد سخن پرداختند. در ادامه متن صحبتهای حجتالاسلام قاضیزاده، استاد سطح عالی حوزه و رئیس مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم را میخوانید؛
رحلت استاد فیرحی یک طوفانی در شبکههای مجازی ایجاد کرد و کمتر به یاد دارم در سالهایی که با مرگ عزیزان مواجه بودیم، کسی این مقدار مورد اهتمام اندیشوران واقع شود و تاسف و تاثر همراه با آه و اشک و ناله دوستداران را به دنبال داشته باشد. از ابتدای شیوع کرونا تا الآن رحلت کسی به منزله دکتر فیرحی نتوانسته جامعه را متاثر کند. شخصیتهای سیاسی، علمی و ... بودهاند، اما کسی که بیش از همه در این ایام شیوع کرونا دیگران را تحت تاثیر قرار داد ایشان بود.
فیرحی چه بود و چه داشت؟
اما فیرحی چه بود و چه داشت که تا این حد دوستانش را با مرگ زودهنگامش سوزاند و چه بود که ایشان تا این حد مورد اهتمام قرار گرفت؟ میتوان به این نکته اشاره کرد که وی یکسری خصوصیات برای دوستان و آشنایان و یکسری خصوصیات در سطح کلان به لحاظ علمی داشت و وقتی اینها جمع شد، شخصیتی را برای ما به وجود آورد که مورد محبت و عشق دوستان قرار گرفت. فیرحی واقعا یک عالم متواضع بود. در باب تواضع و خصوصا عالمان متواضع میدانیم که علم و تواضع جمع اضداد است، چون علم، انسان را بزرگ میکند و اگر کسی در کنار علم، متواضع هم باشد، بسیار انسان بزرگی است و فیرحی نیز به اینصورت بود.
در جلسات علمی ایشان سعی میکرد آخرین کسی باشد که حرف میزند و در هنگام اظهار نظر میگفت بنده نیز یک نکتهای به ذهنم رسیده و در آخر نیز میپرسید که این نکته آیا درست بود یا خیر. با برخی از اساتیدش اختلافنظر داشت اما از آنها به بزرگی یاد میکرد و میگفت نظر من شاید از نظر استادم به حق نزدیکتر باشد. لذا است که میشود گفت این خصوصیت ایشان در برخورد شاگردان و اساتید خصوصیت ممتازی بود که موجب محبوبیت ایشان در دل افراد میشد.
نکته دیگری که بسیار بارز بود اینکه هرگز گزنده نبود یعنی در مباحث علمی، غیرعلمی و یا در کلاس و ... گزندگی نداشت. این روزها از دوستان مختلفی که خاطرهای نقل میکنند میگویم در این سالها حتی یک تعبیر سخیف که نا بهجا باشد از ایشان نشنیدیم. یکجا که بخواهد خود را بزرگ نشان دهد و دیگران را از لحاظ علمی خرد کند و در برابر آنها منیتی نشان دهد در ایشان وجود نداشت. نقد میکرد، اما هیچوقت نقدش گزنده نبود، بلکه افرادی که مورد انتقاد ایشان نیز قرار میگرفتند به او محبت داشتند که ویژگی بسیار بزرگی است.
فیرحی، روحانی ربانی و دانشگاهی معیار
یکی از مشکلات ما این است که در برخوردهای علمی و یا سیاسی، اولین مسئله تحقیر، توهین، گزندگی، انگیزهخوانی و انتسابهای ناروا به دیگران است. تا یک مطلبی خلاف نظر ما میشود میگوییم فلانی غربزده و ... است، اما هرگز ندیدم که ایشان در نقدهای خود به این مسئله توجه نداشته باشد و به دقت سعی میکرد در مواجهه با دیگران این مشکل در بیانش نباشد. نکته دیگری که در زندگی ایشان وجود داشت اینکه ایشان یک روحانی ربانی و یک دانشگاهی معیار بود. در دانشگاه یک دانشجو بود که از آغاز سر کلاس رفت و درس خواند و مراتب مختلف تحصیلی را در یک رشته و با بالاترین امتیاز طی کرد.
میگفت جلسه دفاعیه دکتری بنده یک آمفیتئاتر مخاطب داشت، چون وقتی میخواست برای دفاع آماده شود، استاد کارشناسی و کارشناسیارشد دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود و مرحوم آیتالله عمیدزنجانی میگفت به نظر بنده فیرحی شایستهترین کسی است که میتواند جای من را در موضوع فقه سیاسی بگیرد. چنین عرصه گسترده شاگردان سبب شد که ایشان در هنگام دفاعیه یک سالن مخاطب داشته باشد و با نمره عالی یعنی ۲۰ از رساله دفاع کرد.
اما فقط یک روحانی و یا یک دانشگاهی نبود. در حوزه نیز خوب درس خوانده بود و دانشگاه را به واقع میتوانست نمایندگی کند و بعد از اینکه دکترای دانشگاه را گرفت و دروس حوزوی را تمام کرد، در طول ۲۰ سالی که استاد دانشگاه تهران بود در غالب این مدت در قم ساکن بود و در قم و تهران تدریس میکرد و برای حوزویان و دانشگاهیان تدریس میکرد و در این ۵ سال که انجمن علمی علوم سیاسی در حوزه شکل گرفت، ایشان بدون وقفه هر چهارشنبه به قم میآمد و یک جلسه علمی با استادان و دانشجویان دکتری داشت.
حضور موثر در جلسات علمی
مسئله حضور در جلسات مختلف علمی دانشگاهی و حوزوی هم یکی دیگر از نکات است. در موسسه فرهنگی پژوهشی فهیم که مسئولیتش با ما است نیز هجده جلسه نظریهپردازی برگزار کرد. یکی دیگر از مسائل، پرکاری ایشان در حضور در چند سطح عمده بود؛ هم استاد بود و هم نویسنده و هر دو سال از حدود سال ۷۸ تاکنون یک کتاب از ایشان چاپ شده که برخی از آنها نیز کتاب سال شده است. در کنار نوشتن کتاب و مقالات متعدد، حضور در مجامع علمی جهانی را هم داشت و در کنار همه اینها اینکه ایشان خود را به عنوان یک مبلغ دینی میدانست و در مجالسی که مربوط به عزای اهل بیت(ع) و یا مجالس میلاد و شادباش اهل بیت(ع) بود میرفت و سخنرانی میکرد و در باب تاریخ اسلام و حرکت اهل بیت(ع) بحث خود را ارائه میکرد. برای همین هم بود که وقتی از دنیا رفت در حوزه و دانشگاه مورد استقبال قرار گرفت و در حوزه نیز برخی از مراجع پیام تسلیت دادند.
اما یک نکته نیز در مورد شیوه پژوهش ایشان بیان کنم که به نظرم این نکته برای کسانی که فیرحی را ندیدند، اما آثارش را دیدند نکته مهمی است. یکی از نکات اساسی که فیرحی در اندیشه سیاسی اسلام دنبال میکرد این بود که به دنبال قرائتهای حقمحور از اندیشه سیاسی اسلام بود. در طول تاریخ اسلام و در بیان محققان ما در حوزههای مختلف از جمله در حوزه اندیشه سیاسی، دو نگاه متمایز را میتوانیم پیگیری کنیم؛ نگاه قدیمیتر، نگاه تکلیفمحور به حوزه عمومی، سیاست و حکومت است. یعنی وقتی میخواهد یک حاکمیت را ترسیم کند، به دنبال وظایف میگردد که وظایف مردم و حاکم چیست.
اگر میگوید مردم در انتخابات شرکت کنند از اینرو است که تکلیفشان است و اگر چیزی را پنهان میکند، میگوید تکلیف حاکم است. انسان را در زندگی اجتماعی، عمومی و سیاسی یک مکلف میبیند و نه یک محق و نه کسی که حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند و یا نه کسی که به محاجه با حاکم میتواند اقدام کند. حداکثر این است که حاکم کاری میکند و او نیز کاری انجام میدهد و در حداکثر این است که اگر حاکم اشتباه کرد، روز قیامت مواخذه میشود. برخی از اهل سنت با این نگرش، استبداد را تئوریزه کردهاند. منشا این دیدگاه، یک نوع تکلیفگرایی در حوزه زندگی عمومی است.
فیرحی طرفدار نگاه حقگرایی
در مقابل این دیدگاه، نگاه دیگری وجود دارد که اسم آن را نگاه حقگرایانه میگذارم. یعنی آنکه میآید و به مسئله حکومت به عنوان حق نگاه میکند و میگوید مردم حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند. در یکی از اصول قانون اساسی نیز آمده که حاکمیت یک حق الهی است که خدا به مردم داده است و مردم را بر سرنوشت خود حاکم قرار داده. البته که این نگاه حقمحور، لوازمی هم دارد.
مرحوم فیرحی به دیدگاههای نائینی بسیار توجه داشت و کار بسیار سترگی در شرح تنبیهالامه نوشت. چون نائینی کسی بود که بر حق مردم و بر مشورت و نظارت تاکید میکرد. در مقابل، مرحوم شیخ فضلالله نوری برعکس بود و هیچ کدام را نمیپذیرفت و بحث حق مردم را دینی نمیدانست، همچنین انتخابات را نیز شرک میدانست و بر مردم در حوزه تعیین سرنوشت خودشان حقی را از جهت شرعی تصویر نمیکرد. مرحوم شهید صدر نیز مورد نقد فیرحی بود، چراکه مرحوم صدر گرچه در حوزه اندیشه سیاسی ورود چندانی نداشت، اما یک مبنای اصولی داشت که آن مبنا مشهور به حقالطاعه است، اما این نگاه نیز چون از پایگاه تکلیفگرایی به انسان نگاه میکرد مورد نقد استاد فیرحی بود.
البته روشن است که کتاب فقه و حکمرانی حزبی که از آثار متاخر ایشان است به دنبال نگاهی بود که بتواند جامعه را به سوی مجموعههای متشکل حزبی بکشاند و حزب را یک مشروع فقهی جلوه دهد، چون میدانست اگر حزب قوی داشته باشیم این حزب میتواند یک نوع دست به دست شدن قدرت و جلوگیری از استبداد و کارشناسی جدی در حوزه حکومت را سبب شود و حزب میتواند نسبت به هرم قدرت مطالبهگر باشد.
آخرین کار ایشان نیز مفهوم قانون در ایران معاصر بود که در مسیر حرکت مرحوم نائینی بود. جناب استاد فیرحی در میانه شکفتن علمی از دنیا رفت. او میتوانست بیست سال دیگر از ذهن لطیف و خلاقش جامعه ما را سیراب کند، اما به دو چیز امید دارم؛ اول اینکه رحلت وی سبب زنده شدن آثار او در ذهنها شد و دیگر اینکه شاگردانی را تربیت کرده که به لحاظ نظری و عملی با او همراه بودند و به لحاظ علمی نیز اساتید دانشگاههای مطرح هستند.