موسسه فهیم

مصاحبه

گفتگو با شفقنا در مورد دلایل قدرت گرفتن انحراف

دلایل قدرت گرفتن انحراف در زمان حکومت اموی، ناآگاهی مردم، حمایت قدرت از این انحراف و تبلیغات یک سویه از سوی معاویه علیه حقیقت و خلافت حق حضرت علی(ع) و فرزندان ایشان بود...

حجت الاسلام و المسلمین دکتر کاظم قاضی زاده در گفت وگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) در رابطه با شرایط و ویژگی هایی که به قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) منجر شد، مباحث بسیاری را قابل طرح دانست و اظهار کرد: در دوران حضور پیغمبر(ص) در مدینه و پس از آن در دوران خلفا، در کنار اسلام حقیقی و واقعی که اهل بیت(ع) پرچمدار آن بودند و در عده ای از افراد جامعه بروز و ظهور داشت، افرادی وجود داشتند که غالبا براساس منافع حزبی و گروهی و برای حفظ قدرت یا رسیدن به قدرت به گونه ای به دنبال تغییر مجموعه آموزه های دینی بودند، تا دین در برابر دنیای آنها نایستد و بتوانند در بهره مندی از قدرت و کامروایی نسبت به امور مادی، به سادگی راه خود را ادامه دهند.

قاضی زاده ادامه داد: به تدریج جامعه اسلامی به جایی رسید که شاید به لحاظ ظاهری مشکل چندانی در آن وجود نداشت اما از نظر واقعی، حقیقت اسلام یعنی زندگی انسانی و الهی، به فراموشی سپرده شده بود. این چرخش در زمینه حکومت اسلامی از دوران حضور امیرالمومنین(ع) و پیش از خلافت ایشان شروع شده بود. حضرت امیر(ع) در خطبه 16 نهج البلاغه به مردم می فرمودند که «أَلاَ وَإِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَايَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِيَّهُ صلى الله عليه وآله»، یعنی نمی گفتند که بازگشت شما به نیمه راه است بلکه می فرمودند امتحان شما بازگشته است مانند آن روزی که خداوند نبی خود را در میان شما مبعوث کرد. به تعبیری مسلمان هایی که با حکومت همراه بودند، نه در نیمه راه که به نقطه صفر بازگشته بودند. با اینکه همه ظواهر اسلامی وجود داشت اما این جلوه های مسلمانی فقط پوسته بود و از دیانت، نامی بیشتر نمانده بود.

او با اشاره به کلامی دیگر از حضرت امیر(ع)، در خطبه 234، خطاب به مردم که «قد صرتم بعد الهجرة اعرابا، و بعد الموالاة احزابا»، تصریح کرد: یعنی شما بعد از هجرت به سوی اسلام به اعراب جاهلی تبدیل و گویا بادیه نشین شده اید. بعد از اینکه به هم پیوند خوردید فرقه فرقه شدید. «ما تتعلقون من الاسلام الا باسمه و لاتعرفون من الایمان الا رسمه»، آویزان به اسلام نشدید، به اسلام تمسک نجستید مگر به نام اسلام. از ایمان تنها رسم و شناسنامه آن را برای خود نگاه داشتید.

این پژوهشگر حوزه دین افزود: با توجه به بیانات یاد شده از حضرت امیر(ع) و خوی خودطلبی، خود پسندی و تکبری که در انسان ها وجود دارد، متاسفانه جامعه اسلامی در مسیر کلی خود به این انحراف ها مبتلا شد. این انحراف ها موجب شد، آنچه در کلام بزرگان دین به عنوان حقیقت دین یادشده است یعنی راست گویی، عدالت ورزی و وفای به عهد، به فراموشی سپرده شده بود. با این فراموشی در حوزه عمومی نیز پدیده ای جز ظلم و ستم، دروغ، فریب و نیرنگ در جامعه اسلامی وجود نداشت.

او مهم ترین نیرنگ در جامعه اسلامی آن روز را این مساله که خلیفه براساس شیوه غیر صحیحی به خلافت می رسید، خواند و افزود: یزید برخلاف عهد و پیمانی که حضرت امام مجتبی(ع) با معاویه داشتند، به خلافت می رسید. گرچه خلافت خود معاویه نیز نامشروع بود اما خلافت یزید، نامشروع تر از نامشروع بود که همین موضوع نیز زمینه ساز قیام اباعبدالله الحسین(ع) شد. این قیام گسترده و خونین، بستری را فراهم کرد که مسیر حقیقت و دین حق از باطل شناخته شود و در کوره راه های تبلیغاتی که حکومت وقت صورت می داد، اشتباهات مردم فراوان نشود.

قاضی زاده با بیان اینکه این مساله روشن است که دلیل قدرت گرفتن این جریان، بیشتر حمایت ها و منافع حکومت های وقت بود، تصریح کرد: شیعه در مورد خلافت، اختلاف اولیه ای با برخی از مسلمانان دیگر دارد. نظر مشهور شیعه این است که شیوه انتخاب خلیفه، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، غیر از شیوه ای بود که ایشان در غدیر خم بیان فرموده بودند. پس از آن نیز خلافت ها بعدی، هر کدام با شیوه ای متفاوت از خلافت های اول راه خود را ادامه دادند؛ تا این که به دوران خلافت امیرالمومنین(ع) رسید.

او ادامه داد: امید بود که حضرت امیر(ع) با به دست گرفتن قدرت، بتواند زمینه بازگشت به حق را فراهم کند اما حضور ممتد خلافت های باطل، ناعدالتی هایی که در دوران خلیفه قبل صورت گرفته بود و امتیازها و ویژه خواری هایی که در آن دوران داده می شد، سبب شده بود که سران قبایل و کسانی که در حکومت قبل، صاحب منصب بودند با حضرت همراه نشوند. مهم تر از همه اینکه معاویه که با عنوان یک استاندار در شام حکمرانی می کرد، خود را خلیفه نامید و با حضرت امیر(ع) جنگید. در نهایت با جنگ های مختلف حضرت امیر(ع) به ظاهر نتوانستند توفیقی در بازگرداندن جامعه به مسیر صحیح به دست آورند. بعد از شهادت ایشان نیز گرچه امام مجتبی(ع)، راه را ادامه  دادند اما معاویه نیرنگ به کار برد.

این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: بنابراین یک بخش قدرت بود و حمایتی که از این انحراف می کرد، بخش بسیار مهم دیگر که شاید در صورت نبود آن، قیام خونین اباعبدالله الحسین(ع)، به این شکل رخ نمی داد، شامل نا آگاهی مردم و تبلیغات یک سویه از سوی قدرت معاویه در کل بلاد اسلامی علیه حقیقت و خلافت حق حضرت علی(ع) و فرزندان ایشان می شد. بمباران تبلیغاتی تا اندازه ای شدید بود که مسلمانانی در بعضی بلاد اسلامی از شنیدن شهادت علی(ع) در مسجد تعجب می کردند.

او گفت: سانسور خبری، نگه داشتن اطلاعات و ممانعت از گردش اطلاعات در آن دوران موجب گمان مردم بر این شد که مسیر ادامه خلافت رسول الله(ص)، جز خلفای موجود نیستند، به طور مثال احساس آنها این بود که همچنان که خلفای نخستین، خلیفه رسول الله(ص) بودند، معاویه و یزید نیز به همین شکل هستند. به ویژه در سال 60 هجری که صحابه و افرادی که پیامبر (ص) را دیده بودند، به تدریج از دنیا می رفتند، قاعدتا مسلمانانی که یا تازه مسلمان می شدند یا کسانی که به سن بلوغ می رسیدند، از مسلمانی، جز حاکمان وقت را نمی شناختند. اینجا بود که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قیام کردند و این اقدام بسته بودن فضای خبری را شکست و واقعه عاشورا سبب شد مردم از  ناآگاهی بیدار شوند.

قاضی زاده با تاکید بر نقش خودکامگی و منفعت طلبی حکمرانان باطل و ناآگاهی مردم در زمینه سازی واقعه عاشورا، گفت: این ناآگاهی تا اندازه ای شدید بود که بسیاری از مردمی که برای جنگ با امام صف آرایی کردند، واقعا فکر می کردند در حال جنگ با خارجی ها هستند. به این معنا که تبلیغات تا اندازه ای شدید بود که مردم از شناخت ولی حق دور افتاده بودند بنابراین قیام امام حسین(ع)، قیامی ضد جهل بود. یکی از جملات زیبا در زیارت اربعین امام حسین(ع)، این است که «...ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة» یعنی امام(ع) قیام کردند تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهی نجات دهد. این دو نکته اساسی بود که حضرت امام حسین(ع) در نظر گرفتند.

او با بیان اینکه عواملی که جوامع را در جهل نگاه می دارند، مختلف است، اظهار کرد: یکی از مهم ترین عوامل، درخواست ها و هدایت های باطلی است که از سوی صاحبان منافع در جهل مردم صورت می گیرد و  اختصاص به دوران حاضر یا حتی دوران اباعبدالله الحسین(ع) نیز ندارد. از آیات مختلف قرآن کریم استفاده می شود، روحانیون مذهبی دین یهود و مسیح در نوع تبلیغات خود به گونه ای برخورد می کردند که پیروان آنها به اسلام روی نمی آوردند. آنها به دلیل منافع خود، حقیقت را کتمان می کردند. یکی از مواردی که آگاهی مردم را در دوران معاصر فراهم می کند، وجود مطالعات آزاد و روشنگری های اجتماعی است.

این پژوهشگر دینی یکی از بزرگترین مسوولیت های عالمان راستین را از نظر دینی، از بین بردن سیستم بسته اطلاعات و تبلیغات انحرافی دانست و افزود: مرحوم امام(ره) به طور ویژه نسبت به بدعت در دین حساس بودند. ایشان در مورادی که بدعت گذاری در دین صورت می گیرد، تقیه را حرام دانسته اند و می گویند «هیچ کس حق ندارد تقیه کند ولو  اینکه به کشتن بیانجامد.» بدعت در دین یکی از مصادیق انحراف های فکری است و مصادیق مختلفی دارد. شاید الگوی آن نیز قیام اباعبدالله الحسین(ع) است. امام حسین(ع) نیز تعبیری بسیار زیبا دارند که « إن کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی» یعنی «اگر دین جدم جز با کشتن من پا بر جا نمی‌ماند پس ای شمشیرها مرا دریابید.» و همین کار را کردند. سخنان ایشان در روز عاشورا و در مسیر حرکت از مدینه به مکه و مکه به کربلا، همه روشنگری بود.

او ادامه داد: امام حسین(ع) در روز عاشورا سه بار برای لشکر دشمن سخنرانی کردند یا تلاش کردند، سخنرانی کنند که مانع رسیدن صدای امام(ع) به مردم شدند. چرا سخنرانی می کردند؟ برای اینکه مردم را آگاه کنند تا عذری نداشته باشند.

قاضی زاده در پایان با تاکید بر اینکه در شرایط مختلف اجتماعی باید نسبت به این مساله حساس بود، گفت: امام(ع)، به هیچ وجه انحراف در دین را برنمی تابید و در برابر ظلم ایستادگی کرد و می خواست در جامعه ای زندگی کند که صداقت، عدالت و وفای به عهد به عنوان شاخصه های اصلی آن حرف اول را بزند. اگرچنین مسایلی مطرح شود، امید است، روشنگری های بیشتری از خون امام حسین(ع) در جوامع اسلامی صورت بگیرد و جهل و خرافه از جامعه اسلامی بیش از پیش رخت بربندد.

انتهای پیام